اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

۲۴ مطلب با موضوع «Pulp» ثبت شده است

The Mixture Of two attractive face 



$ / Orginal Photo /

پروژه نصب و راه اندازی ایمپلنت بعد از هشت ماه به پایان رسید و حالا یه دندون نقلی سفید مثل طلا توو دهنم میدرخشه. من بعد هرموقع میرم عکس دندون بگیرم با سواله دندون مصنوعی هم داریه رادیولوژیست خونم به جوش نمیاد و با خودم نمیگم زنیکه چه سوال مسخره ایه میپرسه,با این سن چجوری میتونم دندون مصنوعی داشته باشم. بجاش لبخند میزنم و میگم چهار راست بالا :]

$ یه روز به دستت میارم.روزی که خیلی دوره..ClicK

توو این هوا کی دلش بیاد بجای از خونه بیرون زدن کنج تختش بخزه,لپ تاپشو بذاره رو پاش و کسشرایی که از ژوئن 2015 نوشته رو بخونه؟

من.من ِ احمق
everything gets better with coffee $
 
.. This is exactly me


گردنمو با بابلیس سوزوندم.دو روزه والده داره جرم میده این جای چیه رو گردنت. دِ آخه مادر اگر جای کبودی بود که من راس راس توو خونه باهاش شوآف نمیدادم.منم از خدام بود چیزی که تو فک میکنی باشه اما متاسفانه نیست.



و روزهایی که گذشت :

عقل ِ راست ِ پایین رو که کشیدم از داناییم کم و به فضلم افزوده شد.میمونه این خالهای ریز ریزی که مثل علف هرز داره توو صورتم در میاد

میان ترم های بوشوک حکایت از اختلاف توجه و شکاف عمیق تمایز در قیاس با دورانی دوازده سالگی من, داره. اجحاف بزرگی که داره در حق این توله سگ خواهر مرده میشه کمی وژدانم رو تحت تاثیر قرار داده.

کار جدید, محل جدید,آدمای جدید,عادت کردن به وضعیت جدید در کنار هوای سرد...همه و همه سخته! به قول جی کی / لِجِن بِزِنِد دِرِش کِکِمالا/

رابطه با جی کی اونجور که فکر میکردم پیش نمیره..مسلما بخشیش برای اینه که من اون دختره پنج سال پیش نیستم. یه علاقه ی کهنه ی تردید آمیز ِ مازوخیستی متصل به باریکه ای مو .تنها چیزی که سردیش رو میگیره سکس لایفیه که مطمئنم جایگزین نداره. نمیدونم چمه...افکارم حول این میچرخه که یکی بیاد و جی کی رو مثل یه تیکه آشغال بندازم دور...البته به عنوان ِ  یه شی ِ محترم غیرقابل استفاده که کلی خاطره باهاش دارم.سخته اما آخرش باید کند.

وقتی بسته ی هات چاکلت همزمان با تی بگ نعنایی با باکس کافی جوی با نونای سحر تموم بشه یعنی یه قدم مونده تا آخر دنیا.

ناخنای پام به طرز وحشیانه ای هم خوب بلند شدند هم خوب لاک خوردند.باهاشون حال میکنم.کاش یه ماهی مهمونم باشند.

سر فوت عمه عالی به درستی این جمله رسیدم : / عزا که عمومی باشه کم از عروسی نداره/حکایت عزاداری های محرم و صفرم همینه.

این هفته رو به خاطر دوتا تعطیلی و بین التعطیلی هاش شنبه و یکشنبه رو مرخصی گرفتم به امید برنامه ای که از دبی شروع شد به کیش رسید و در آخر تصمیم بر این شد که در سرمای متل قو به سر ببریم.میگم ماها آدم ِ برنامه چیدن نیستیم توو کتشون نمیره.انقدر زیر کرسی نشستیم که دم کشیدیم.در حالی که میتونستیم کنار سواحل خلیج فارس آفتاب بگیریم.Dammit.
متل قو_1395/9/5
نگارش ِ 1395/9/6

سیبیلام به بلندی ِ قابل قبولی رسیده و نمیدونم چه اصراری دارم برای رژ زدن در کنار این سیبیلا!
دیشب دنیای سوفی رو تموم کردم و امروز برای تنوع یه داستان کوتاه ِ 10 صحفه ای دانلود کردم.غیر از این که چشام کور شد, نه لذتی از خوندنش داشتم و نه سر ته شو فهیدم.بعد درک نمیکنم یه نفر / هتر / تونسته باشه کل فصلای کلیدر رو به صورت پی دی اف خونده باشه. How did you do, man؟؟؟؟؟
خب اینم از شانس ماست کسایی که باهشون اومدیم اینجا چندتا زن و شوهر جوونن و من و موقشنگ و مهران شامل بیتی از سعدی میشیم که میگه / یکی را دست حسرت بر بناگوش , یکی با آنکه میخواهد در آغوش / خلاصه که اینجوریاس.

با نام و یاد ایزد منان کتاب مقدس / دنیای سوفی/ را در ظهر عاشورا گشوده و به حول قوه الهی سعی در به پایان رساندن این گنجینه ارزشمندِ ششصد صفحه ای تا قبل از شروع سال هجری قمری آتی کرده...امید آن است که به مصلحت آن بزرگوار عزیزی که صفیحه ای چُنان گرانقدر را به بنده ی سراپا تقصیر پیشنهاد دادند به وصال درجات عالیه ی تاریخ فلسفه درآمده و رستگاری در ما عجین شود.

1395/7/21

از بیرون صدای طبل و سنج و زنجیر زنی عزادارا میاد.میگه پاشو برو پشت پنجره ببین چه خبره؟

میگم: مری؟

میگه: هـآ؟

اونارو ول کن شام چی داریم؟ -_-


همه چیز بوی تعفن میده حتی چادر نماز ِ گل گلی مامان..


Beckham family با این خوشتیپیشون می گایند مارا..

 

وقــتی مستم خالص ترین ِ خودمم و بهترین ِ من , خالص ترین ِ منه..

 

 

 

وقتی میگم بریم از victoria's secret خرید کنیم فکر میکنی برای خودم میگم اما عزیزم در اصل من به فک توام..


$عاجزانه از دوس دخترای پسر عمه ام درخواست دارم از ساعت و انگشتر و شاسخین ماسخین و گاو و گوسفند  بکشن بیرون و یه ست ورزشی خوب یه ادکلن مشت یه چیزی که به درد من و دختر عمه ام بخوره بگیرن نه که خیلی شیک پولشو بدن.دوتا ساعت و یه تابلو و چهارتا بسته شکلات فقط تا الان از روز عشاق و مهرورزی ِ دوتای دیگه به من رسیده.البته که ناشکری هم چیز خوبی نیست.میذاریم توو جیبمون و میگیم خدا بده برکت.

سر دوتا چیز فکر میکنم سرکارم گذاشتید :

یکی که اینقدر خواب میبینید.اونم با جزئیات.شبیه فیلما.چطور ممکنه؟من مصداق بارز میمیرم و زنده میشم ـَم.سیاهی و فراموشی مطلق. تنها دست ِ مسیحِ که باید بیاد و زندم کنه..اصلا ربطی هم به فراغ بال نداره.بِکنید از این دنیا حداقل موقع خواب.

یکی ام این که از آشپزی لذت میبرید و به به و چه چه راه می ندازید..یه املت میخوای درست کنی همه جارو روغن پر میکنه.سه تا قاشق کثیف میشه.نمک پیدا نمیشه.نون توو فریزر یخ کرده.ته ظرف میسوزه..

ولم کنید بابا.شوخیتون گرفته؟

 94/11/2


اگه قرار باشه یه روال کیری از زندگیم رو حذف کنم اون بیدار شدنای 7 صبیه.واقعا چه سیستم تخماتیکی ِ که آدمیزاد وقتی میتونه از طرف عصر و شب کار کنه حتی بهتر و پر انرژی تر, لذت زیر پتو خوابیدن توی این هوای سرد رو از دست بده.حتی خرسا هم میدونن زمستون فقط باید خوابید.

ساعت هشت و دوازده دقیقه روز دوشنبه دی ماه نود و چهار در یک هوای ابری و سوزناک, هنگامه ای که خسته و خوابآلود  به دستشویی شرکت رسیدم ,در آن مکان مقدس شاهد یک پشه سر حال بودم که سر صبحی توو این سرما تند تند از این ور به اون ور بال بال میزد و وز وز میکرد.چاره ای نداشتم جز اینکه ازش درس زندگی بگیرم..


$ بالاخره استیکر مورد علاقه ام توو تلگرامو  پیدا کردم. CliCK اما خب قسمت ناامیدکننده ماجرا اینه که افرادی که میتونستم استیکرا رو براشون بفرستم محدود بودن..خیلی محدود. یعنی در حد دو نفر.سالی و مو قشنگ.


هفته قبل که گذشت پنج بار حمام کردم و یکبار بعد از ناهار مسواک زدم. این یکی از نشونه های جهان سومی بودنه.

رئال ، منچستر نیست که مربی بدون گرفتن نتیجه از محکم بودن موقعیت صندلی خیالش راحت باشه،چلسی نیست که با عملکرد بد باز با حقارت  مربی رو نگه دارند.. بنیتز امشب خاکش به سره


کقیم جان جانان ما چطور توانستند تو را از تیم ملی به بیرون شوت کنند؟مگر ما مرده بودیم؟یک ماله کش ایرانی الاصل!کاری میکردیم فرد مورد اخاذی قرار گرفته خودش به دست و پایت بیفتد...ما تو را با همه فساد های اخلاقیت میخواهیم.ببینم امشب چه میکنی پسر.خوش به درخشی.بوس آبدار ما بر کله کچلت.


$ وقتی خونه خودت نباشی دوری از تخت یه درده.کون لخت نخوابیدن هزار درد.امشب از اون شباس.

94/9/22

وضعیت فعلی من نود درصد ناشی از شرایط محیطیِ. فقط ده درصد ناشی از اعمال خودمه. تنها شانسم برای بهبود وضعیت تمرکز روی همون ده درصده.



$جلسه معارفه یک ماه پیش و پیگیری های آقای R همون بخش بزرگ اتفاق ِ که من درش کوچک ترین سهمو دارم.از آغاز دیروز تا وقتی آقای  Rتماس بگیره برای شروع کار جدید من یه بیکاره آدمم که یا خونه نیستم.یا خوابم.خوردن فصل مشترک این دوست.زندگی یعنی همین.
$$ روز حسابدارُ  اینجوری تبریک گفته.معلوم نیست چی توو سرش ِ کسی که سه سال نه تولدمو تبریک گفت نه اصلا میدونست کی هست.ولی انصافا باحال بود.حیف که نمیتونم جوابشو بدم وگرنه میگفتم من اگه بودم از همون اول سکس ورکرُ انتخاب میکردم یا رو لیست قیمتای صابون مانور میدادم.به هر حال یه جا باید ولخرجیمو کنترل کنم.

همینطور که داشتم نون خشک رو با اندوه فراوون مثل لدر به ته ِ کاسه ماست میبردم همسایه کناریمون داشت قابلمه شو میبرد که کباب بگیره.../ما اینجا آمار چسیدنای همسایه سر خیابونمونم داریم.برنامه غذایی که دیگه چیزی نیست.نخوایمم بدونیم بوش میاد/که یهو ماست ِ از جا بلند شد و گفت یه کاری بکن زن! منم توو رودربایستی با ماتحت گشادم دیگه به یه بیچارگی حالیش کردم راحت ترین غذا دمپختکِ. کافیه بلند شه و بره آب تو برنج کنه و بذاره رو شعله..خواست نمکش کنه نخواستم فدای سرش.تا دم بکشه رفتم زنگ زدم کبابی محل.NoW.. با شکمی سیر دراز کشیدم و میرم که Play کنم The Piano Teacher ِ  هانکه لعنتی رو ..

جمعه _ 94/8/29

$ طبقه بالای خونه ی نسیم اینا یه زوج هنرمندن که فنچ و قناری و این نوع چلغوزارو نگه میدارن.جدای از صدای نابهنجارشون که فقط آمپلی فایر خنثاش میکنه اصلا نمیفهمم چطور یه نفر تصمیم میگیره پرنده چرنده بخره, آب و دون بهشون بده و زیرشونو تمیز کنه.اون فنچه منچا تورو نمیشناسن و دوستت ندارن بیچاره!

$$ حاج آقا یکیو پیدا کن خرجمو تمام و کمال بده.به قرآن اگه دیگه برم سر کار CliCK

شونصد بار ازش خواستم فیلمای خودمونو بذاره باهم ببینیم و عین شونصد بارُ فیلم دفاعیشو گذاشته و چنان  هیجانی داره موقع دیدن که انگار همین الان میخواد بره واسه دفاع.هربارم میگه خداوکیلی این از اونا جذابتر و باحالتر نیست؟

نه مرتیکه نیست.جمع کن تا دستگاهو توو صورتت خورد نکردم.

مدتی نه چندان دور است که ویار هویج دارم.حداقل سه تا در روز.در واقع اول ویار شلغم کرده بودم اما از هواشناسی منطقه خبر آوردند که آلودگی هوا را به سه برابر وضع کنونی افزایش میدهم.من هم که طرفدار هوای پاک, ور ِ ویاری ذهنم را از شلغم به هویج تغییر دادم.حالا که خوب توش افتادم میبینم هویچ نه فقط از شلغم بهتر است که خرچ خرچ اش از خیار هم دلنشین تر است.اکوی حاصله در مغزم باعث می شود افکار بیهوده نکنم./افکار بیهوده: هر چیزی غیر از فکر کردن به صدای هویج/تمرکزم فقط روی چگونه بر هم مماس شدن دندان هایم است که با چه نتی قطعه های هویج را بنوازم.مخصوصا وقتی با قطعه کوتاهی از Bob acri که By defult روی ویندوز 7 نصب است ترکیب می شود یادآور یکی از سمفونی های باخ است.البته نیمی از علاقه ام به خاطر هویج پوسکن ِ سرخآبی ایست که تازه خریده ام.چنان غلفتی و تمیز پوست هویج را می کند که میخواهی شغل فعلی ات را رها کنی و به هویج پوست کنی روی آوری. موقع پوست گیری یاد مرجان می افتم که بیست میلیون زبان بسته را داده و رفته است پیکر تراشی.سرآخرم در سی و پنج سالگی پوستش شبیه پوست پیرزن مُکیده هفتاد ساله شده. اما من با این هویج ها کاری میکنم که از یک پیکر ِ چغرِ بد بدنِ کورک زده آفتاب سوخته به تازه عروسی باکره تبدیل شود.اینجور خوردنی...

فی الحال مشغول خوردن آخرین هویج ِ نارنجی ِ در پیش دستی ِ جهاز دختر اکبرم.با ریتم خرچ خرچ ِ توی دهانم روی کیبورد ضرب گرفته ام و می نویسم شما چرا هویج نمی خورید؟

بعد از خوابیدن یکی از چیزایی که بهم حس خوب و آرامش بخش میده آخر تبلیغات ِ دنت ِ...

اونجایی که خانومه میگه : مممم ...دنت.


به واقع / مبین نت / کمر همت به لخت کردن ما بسته است ..

چه کسی از شما ما را به یک / Apple watch / مهمان می کند؟


 

داستایوفسکی آخر شب های روشن مینویسه :

/خدای مهربان! آیا یک لحظه شادی کامل برای یک عمر کافی نیست؟/

_ نه فئودور ... نیست.معلومه که نیست.با همه ارادتی که بهت دارم اما حرف مفتی زدی.