اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

۹ مطلب با موضوع «2017» ثبت شده است

تا زمانی که توو این شرکت کار میکنی هر روز صبح که کلید میندازی و وارد دفترت میشی تا موقعی که رو صندلی منتظر  بالا اومدن سیستمت هستی با خودت زمزمه میکنی لعنت بر دهانی که بی موقع باز شود.لعنت بر دهانی که بی موقع باز شود.لعنت بر حرفی که بی فکر زده شود.لعنت بر حرفی که بی فکر زده شود.

$ مسودی رفتنتم یجور دیگه آدمو میگاد.سگ توو روحت.
1396/12/2

ساعت 7.30 صبحه.یه پنجشنبه داغون توو مهر.میخوام راجع به مهر بنویسم اما چیزی به ذهنم نمیرسه.آخه هنوز تووی روز کولر روشن میکنیم البته با درجه 27.لباس تابستونی هامونم میپوشیم و درخت هام تا جایی که چشم من میبنه هنوز سبزه.سو... اونطور که شما از پاییز مینویسین رو ما اینجا هنوز حس نمیکنیم. همکارم داره چرت میزنه.دوست داشتم الان جای اون بودم.پشتش به دوربینه و میتونه راحت دستشو زیر چونش بذاره و چشاماشو ببنده.من؟؟مستقیم روبروی دوربینم.درست توو تخم چشم خدمت.اگر 15 درجه سرمو به سمت چپ بچرخونم و25 درجه هم بالارو نگاه کنم میتونم انگشت وسطمو بهش نشون بدم.چند روزی هم هست روی سیستم ها نت ساپورت نصب کردن که بفهمن ما با این سیستمهای داغونشون چه غلطی میکنیم.تووی سایتهای پورن میریم؟ توی دوستیابی ها کسچرخ میزنیم و سکس چت میکنیم یا چی آخه؟؟در طول روز چندبار سایت فرامرزی رو باز میکنیم ببینیم کانتینرا رو گمرک آزاد کرد یا نه.اساسا همون تعلق خاطر و نگرانی درمورد منافع شرکت و اینا. فعلا رو دسکتاب من نوار نت ساپورت نیومده هرچند که مطمئن نیستم بدون نمایش نوار روی صفحه هم میشه دید زد یا نه. به هر حال خوشبینانه به این قضیه نگاه میکنم که مهندس هنوز نیومده چون اساسا پاش که میرسه شرکت اولین کاری که میکنه اینه که تلفن کوفتیشو برمیداره و داخلی 109 رو میگیره.حتی اگر هیچ کاری نداشته باشه یه تک میزنه که یعنی من اومدم حواست باشه. الان کار ندارم ولی تا اخر وقت پدرتو در میارم.سو.. هنوز تماسی نگرفته پس نیومده بازاینجا هم همکارم ویووش بهتر از منه پشت پنجره است و میتونه رفت و امدا رو کنترل کنه و ببینه ماشین مهندس توو محوطه هست یا نه .چون الان خوابه نمیتونم ازش آمار بگیرم. نکته ی پیش پا افتاده راجع به مهندس اینه که مثل خیلی ها دیپلمه است ولی بهش میگن مهندس. وقتی میرم اتاقش و تووی حرفام صداش میزنم مهندس نمیدونم تمسخری که توو لحن صدام و خنده بلندی که توو مغزم هست رو میبینه و میشنوه یا نه. دلم میخواد حداقل شعورش تا این حد برسه. و نکته جالب اینه که مهندس خواننده اس.البته اگر به مهندس بگیم خواننده واقعا نمیدونم باید به شجریان و امثال اون چی گفت یا اگر به اونا بگیم خواننده باید به مهندس چی گفت.فردی که با مامانش قهر کرده؟ دهنشو باز کرده و از خودش اصوات نامعلومی درآورده؟تقریبا یه همچین چیزایی.

و مسئله ای که با همه اینا تناقض داره اینه که مهندس مثل حاجی بازاریا همیشه یه تسبیح مشکی دستشه و دونه هاشو میشمره.پس چی شد؟ تا اینجا ما یه مدیری داریم ، بهش میگن مهندس که در واقع مهندس نیست.بهش میگن خواننده و تنظیم اکثر آهنگاشو حامد پهلان انجام میده. تسبیح دستشه و ذکر میگه و توو اون یکی دستشم همیشه سیگار کمله.از این که یه آدم سی و شش ساله انقد زندگی پرت و پلا و فاکامالایی داره من که به خودم میرینم شماهارو نمیدونم.

جلسه گذاشتن با این حاج مدیر مهندس سرگرمی های خودشم داره.اصولا به طور تخصصی از چیزی سر درنمیاره فقط کافیه یه چیزیو خیلی توضیح بدی و چندتا کلمه دهن پرکن هم تنگش بذاری.مثلا وقتی میپرسه چرا هنوزموجودی پایان دورهقیمت گذاری نشده تو میتونی براش از توهم سود جمعی در بازارهای جمع صفر  در مقیاس بازده شاخص بازار بگی و یه مثال از وارن بافت براش بزنی.

حرف هاشم مصداق بارز این ضرب المثله که میگه از کرامات شیخ ما این است که شیره را خورد و گفت شیرین است.تولید خوب است.باید زیاد شود.فروش خوب است.زیاد بفروشید.مطالبات را وصول کنید.منافع شرکت منافع کارگر است.پُتانسیل رو هم میگه پِتانسیل تازشم.

همکارم کم کم داره بیدار میشه و. بهتره دست از نوشتن بردارم و یکم کارگروهی باهم بکنیم مثلا اسم فامیل بازی کنیم.

همه اینارو نوشتم که بهتون توصیه کنم از مردی که بهش نمیاد زن/دوس دختر چادری داشته باشه ولی داره بر حذر باشید!

و من الله توفیق


بعد از , از این شاخه به اون شاخه پریدنا و گریز از اون چشم های آبی.. 2017 امروز حجت رو بر من تمام کرد. گفت دلیل اون روزت بهم نچسبید.. باز دوباره بگو.واقعا میخوای بری؟ حتی اگر  همه مسئولیت رو از دوشت بر دارم؟ حتی اگر پشتت دربیام و تا آخر, پای کار کنارت وایسم؟نظرت بر میگرده؟ داغ بودم. با خودم گفتم تا حالا که درست نشده من بعدم نمیشه و نع ِ سفت و سختی به صورتش پرتاب کردم.. وقتی اومدم اتاق خودم دودل شدم.دیوونه بازی در آوردم.چیکار کردم؟ پشیمون نشم؟ نگم کاش بیشتر زور میزدم؟آخه از این بیشتر؟ حس نادخ کننده ایه بعد ها بفهمی میتونستی کاری بکنیُ نکردی..

95/4/20_اتاق شیشه ای 2017

A : فکر میکنم مشکلی که تو داری, مشکل ِ دیدگاه و طرز فکره.سعی کن به جنبه مثبت قضایا نگاه کنی.

B : من دارم به کندی می میرم.

A : میتونی فکر کنی داری به تندی زندگی میکنی..



$ / فرصتها تکرار شدنی نیست/ از دیشب این حرفت داره نابودم میکنه.اینکه چیزی زده بودی و نمیفهمیدی داری چی میگی یا کاملا منظوردار بوده که پس من باید خودمو جمع و جور کنم.
95/2/23

اگر از اولین عکس ِ بی ربطی که مربوط به جاکفشی بود بگذریم , این روزا به رد و بدل کردن برنامه های غذایی کپی شده از کانال های تلگرام و اسکرین شات ِ Healthy Food های اینستا و گزارش تمرین های حرکات فیتنس و هوازی و TRX و کوفت و زهرمار میگذره.باشد که به سرانجام برسد.. هم این!هم حقوقمون!هم ارزیابی صنایع!

1394/12/13

ساعت 2 با حالی نزار و گردنی کج شده رفتم پیشش و گفتم میشه منم با آقای R اینا برم؟تا ساعت هفت و نیم نگهم داشت و حرف زد ُ حرف زدُ..حرف زد انقدر که خودشم فهمید خیلی وقته زده جاده خاکی.. از حداقل نقطه سفارش و مستقل شدن و به نقطه صد رسیدنش و پَپه بودن ایمان برادرش, رسید به نظرش راجع به ازدواج و دوتا دوس دخترایی که داشته..من..؟کاملا از قبل قابل پیش بینی ِ که با قیافه یه آدم احمق لبخند میزدم سرمو به نشونه تایید حرفاش بالا و پایین میکردم.موقع برگشت ضمن گفتن گپ خوبى بود /ارواح عمش/شیشه ماشین رو دادم پایین و سعی کردم که این دوساعت رو به یاد نیارم..رسیدم خونه و ای کاش که اینترنت بجای ساعت یازده موقع رسیدن من به خونه قطع میشد..بسته سلامت به اضافه چندتا عکس..آخه دوماه و نیم شناخت کافیه تا اینجوری بخواد ایجاد صمیمیت کنه؟اونم کی؟2017؟من سنم کمه ممکنه با هر بالا و پایینی با هر اوج و فرودی رنگ عوض کنم و تصمیمای ناگهانی بگیرم اون چی؟ چه توجیهی برای اینکاراش میتونه داشته باشه؟ توو سرش هرچی که میگذره , هر نخ و آماری که میخواد بده,هر غلطی که میخواد بکنه , هر امتحانی که میخواد بگیره , هر دلقک بازی ای که میخواد در بیاره از روی بیشعوری یا ناواردی برای شروع,  هر چی ... فقط منو کسگاب فرض نکنه...

$یادم باشه پول آژانس رو چه به جایی رسیدیم چه نه..  یجوری ازش بگیرم :/

1394/12/6-Ikco


/حوصله ندارم اما همه قصه رو میگم.همه قصه رو حتی اونجایی که دوست ندارم/
این تهرون رفتن با تهرون رفتنای دیگه زمین تا آسمون توفیر داره.این بار نه کسی همراهمه نه کسی توو ترمینال منتظرمه.تنهای تنهای تنها...شاید بدون خانواده جایی رفتن تنها به حساب بیاد اما همیشه به امید یه غریبه آشنا بوده که ساپورت میکرده.نیمچه نگاه و حواسش بهم بوده.همین خیال منو راحت میکرد. اما الان.. ترس خورده شدن دارم.ترس ِ طعمه قرار گرفتن.من از پایتخت و آدماش میترسم.پا گذاشتن به مترو اونم منی که آدرس یابیم قد موش کور هم خوب نیست قراره خروجی کهریزک و کلاهدوز و جاده مخصوص رو قاطی نکنم. پیاده شدن توو ایستگاه دروازه دولت توی اون شلوغی و رفتن به سمت آزادی اونم تنها.../میترسم.قد سگ میلرزم/ تازه باید حواسم باشه خیابون آزادی پیاده نشم فقط میدون.همه اینا یه بخش ماجراست..تاکسی گرفتن مقوله دهشتناک ِ این سفر اجباری ِ...این بیم و دلهره چیزی نیست که با google maps حل بشه. لعنت به تو 2017...مرده شور ببرتت که میدونی این سمینار اونقدرا مهم نیست که میخوای منو بفرستی.اما برای امتیاز اون شرکت کوفتیت هر کاری حاضری بکنی. لعنت به تو و جد و آبادت که من و تو این هچل انداختی.لعنت به تو که حتی سرتم بلند نکردی تا درموندگیمو بخونی.باید به دست و پات میفتادم /بذار صحبت کنیم اینبار.جای اینکه بنویسیم راجع به دوجین سوال و یسری عقده بدخیم./نیفتادم.نکردم.خودت باید میدیدی یه دختر بیست و یک ساله برای تنها به این دوره رفتن احتیاج به دلگرمی داره .احتیاج به قوت قلب داره.الان وقت ِ غد بازی و به رخ کشیدن قدرت و نشوندن دادن اخلاق ِ گهی خاصت نبود.2017 بیشتر از هر وقت دیگه ای ازت متنفرم. از تیله های آبی  ِ بی پدرت..2017 ازت بدم میاد.. تو یه رذلی 2017.
فردا اگه یه دختر با پالتو طوسی چهارخونه حوالی جاهایی که گفتم, دیدین یه گوشه مثل پشمک گریون واساده و با آستین پالتوش آبشار دماغشو پاک میکنه گفتن نداره که منم!توروخدا بیاید جلو بهم کمک کنید.برای اینکه به مشکل برنخوریم اسم شب هم میذاریم : /اثر انگشت/
مسلمه نخواستم ماهی و بابا رو نگران کنم برای همین نگفتم که تنها میرم و برمیگردم.اگر اتفاقی برام افتاد../ میدونم که دیگه مردم.مرگ من موقتی نیست.این جواز ِ دفن و کفنِ یه صدای لعنتی نیست.توی این بهبه شرک,وسط این همه بحران, خومو گوشه آسفالت جا گذاشتم توو اتوبان/خودمم باورم نمیشه برای همچین مسئله ی عادی اینجوری بهم ریختم.خیلی بچگونه است اما واقعا میترسم و دارم براش گریه میکنم!/ ژست ِ بیخوابی و منگی واسه من نگیر دوباره.کسیکه جلوت نشسته عصبی و لت و پاره/ 2017 این کارت یادم میمونه. این بیخوابی ِ امشبم و التماس به در و دیوار کردنامُ هیچوقت فراموش نمیکنم و یه روزی حالتو جا میارم..اون روی سگ ِ بی محلیمو برات کنار گذاشتم.برای وقتی که برگشتم..حالا بشینُ تماشا کن..شایدم من باید بشینم و موس موس کردناتو ببینم.کثافت ِ آشغال!/قهرمان ِ قصه من/
94/11/12

 تا حالا یه جفت حدقه آبی , رک بهم نگاه نکرده بود. تا حالا اینجوری به تیله های آبی زل نزده بودم. تازه به راز قدرت ِ مثلث برمودا پی میبرم..

94/10/3
 

 

A: باید برم شنا یاد بگیرم

B: تو که ناجی هستی

A: توو استخر آره , اما این یکی احساساتش قد یه اقیانوس ِ .

* * *

A: باید برم یه دوره پیشرفته

B: تو که نایب قهرمان شیرجه بودی

A: توو استخر آره , اما موج سواری توو اقیانوس یه چیز دیگه اس ...