اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

سر دوتا چیز فکر میکنم سرکارم گذاشتید :

یکی که اینقدر خواب میبینید.اونم با جزئیات.شبیه فیلما.چطور ممکنه؟من مصداق بارز میمیرم و زنده میشم ـَم.سیاهی و فراموشی مطلق. تنها دست ِ مسیحِ که باید بیاد و زندم کنه..اصلا ربطی هم به فراغ بال نداره.بِکنید از این دنیا حداقل موقع خواب.

یکی ام این که از آشپزی لذت میبرید و به به و چه چه راه می ندازید..یه املت میخوای درست کنی همه جارو روغن پر میکنه.سه تا قاشق کثیف میشه.نمک پیدا نمیشه.نون توو فریزر یخ کرده.ته ظرف میسوزه..

ولم کنید بابا.شوخیتون گرفته؟

 94/11/2


اثر انگشت های شما  (۱۱)

۲۲ ژانویه ۱۶ ، ۱۳:۰۵ فاطیما کیان
در مورد آشپزی موافقم :))
ولی درباره ی خواب فقط خسته های به معنای واقعی یه دور میرن و میان و هیچ خوابیم نمیبینن :)
پاسخ:
فکر نمیکردم خستگی به خواب دیدن ربط داشته باشه.
شاید میبینم یادم نمیاد..آخه زمان ِ طولانیه.تقریبا از وقتی که بهش برخوردم و منتظرشم یک سال میگذره :/
خوابو که میبینی ولی یادت نمیاد    
پاسخ:
یعنی خرده ریزای تهشم نباید یادم بمونه؟:/
خواب که همیشه یادت نمی مونه ولی خب من بیشتر وقتا یادمه . آخه کابوس ثابت هم دارم همیشه میبینم :)))
آشپزی نگو اینجور مگه میشه ، آشپزی روح داره خود ِ زندگیه.
پاسخ:
:))))))))))))) گفتی کابوس!
من توو عمرم یبار کابوس دیدم یعنی میشه بهش گفت کابوس که از ترس و لرز از خواب پریدم اونم چند شب بعد از جشن تکلیفم بود که خواب دیدم مثل بقیه روزا سر باز رفتم تو خیابون با تاپ شلوارک و از ترس داشتم سکته میکردم یکی منو اونجوری نبینه فردا بره مدرسه به مدیرمون بگه منو اخراج کنن :))))))) همون بود که توو خواب و حتی بعدش داشتم عر میزدم :دی
خود ِ زندگی؟ -_-  جدن چی فکر میکنین که اینجوری میگین؟
برو خاتون جان برو تا دق و دلیمو سرت خالی نکردم.
فدای سرت منم خواب نمی بینم :)
پاسخ:
مرض پرضی نداشته باشیم؟:/
توی امارگیری شغل های شادِ جهان , اشپزی رده دوم و داره...
پاسخ:
رده اول چه شغلیه؟
آرایشگری  ^_^
من جزء هر دو دسته محسوب میشم , تازه اونم بدون شوخی !!!
پاسخ:
یعنی آرایشگرم هستی؟میشه ازت سوء استفاده کرد؟ :دی
کسی که کارش اینه آره لذت میبره.
اما برای سایرین من یکی تووو مخم نمیره به عنوان تفریح و عشق و این خزعبلات بهش نگاه کنم.
کی از اینکه یه غذای آماده جلوش بذارن بدش میاد؟
هرموقع یه چیز ساده هم درست کردم اشتهامو گرفته. نخورده سیر شدم :/

ی مرضی دارم اشنایی که ، اون باعث میشه حتی حوصله خواب دیدنم نداشته باشم
نه که نخوام آ میخوام ولی خستم :))
+سامان فائزی؟ باچه
+فینگر فقط به تو میگم که بابام عکسمو که دید ی پوزخند ریز زد ..! دیگه پدر است و یادِ گذشته هاش..
پاسخ:
اصن معروف شدی به مهرآ کون گشاد :))
پوزخندش از بهره چه بود؟(*_*)
ارایشگر نه بابا :)))
دو دسته خواب و اشپزی پستت منظورم بود
تفریح ؟ نه خب ولی به عنوان لذت اره
من از خیلی کارا لذت میبرم , به ۹۰درصد کارا هم علاقه دارم ... :دی
هرکسی یه جوری خب !

پاسخ:
اَی بابا چقد خوشال شدم میخواستم سوالامو ردیف کنم :دی
خوشبحالت که میتونی لذت ببری/جدی/
من هیچ کار توو این مایه ها/هنری شاید بشه گفت/ تا حالا پیدا نکردم که دوسش داشته باشم :/
مگه باید برای کسی درست کنی آخه. من وقتی تنهام بیشتر سعی میکنم غذای خوب بپزم واقعا هم خوشم میاد. بنا بر تجربیاتم هیچ چیزی جالب نیست مگه اینکه خود آدم بخواد جالب باشه! 
البته آدمای شلخته هیچکدوم آشپزی دوس ندارن :دی
پاسخ:
بذار رک بهت بگم من اصلا از کارای خونه بدم میاد.از آشپزی یجور خاصی متنفرم.بیهوده کاریه.این همه وقت بذار درست کن بعدم باید بری واسه تخلیه..
دیگه اون دیزاینایی که این همه فراگیر شده و همم دستی بر آتش دارن که برام غیر قابل تحمله..که چی بشه مثلا؟بخور بره بابا..چقدر قر و فر آخه :|
فک میکنم مثلا میگفت بقیه میومدن با من عکس میگرفتن و حالا دخترمون بله..
نمیدونم ولی حسِ خوبی بهم نداد
+مرسی لقب:)
پاسخ:
میخوای من بیام با بابات عکس بگیرم یموقع غرورش نشکنه؟تو فقط باباتو بده عکس تحویل بگیر :دی
چقد به وجناتتون میاد خانوم :))

فینگر جان حالا چرا میزنی :/
پاسخ:
میخوام همتون مثل من بشید.
من زورم به تو نرسه اینجا به کی برسه پس :دی
:**

ارسال اثر انگشت

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">