اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

۹ مطلب در مارس ۲۰۱۷ ثبت شده است

ما در میان رقصیم رقصان کن آن میان را


داشتم برای رفتن به باغ آماده می شدم. توو آینه نگاه کردم.اضافه رژهای دور لبم رو با دست پاک کردم.به نظر خوب می اومدم.خوب هم بودم واقعا.. بالاخره تن دادمو موهامو هایلایت کردم.فقط برای اینکه چیز جدیدی واسه عرضه داشته باشم. به قول جی کی با اینکه چیز مالی توو صورتت نداری آدم نمیتونه چشمشو رو نمک پخش شده توو صورتت ببنده.حتی اگه اونم به نظر نیاد قوس کمرت چیزی نیست که به راحتی فراموش بشه.همین تعریفِ کلیشه ایه که بهم اعتماد به نفس میده.شیک و پیک کردم.پیراهن لختی پختی ِ کوتاهی پوشیدم. گوشواره و انگشتر نقره ای که از اینستا سفارش داده بودم رو انداختم.خوش اخلاق بودم. به سیصدو شصت و پنج روز سال فکر کردم.. به وقت هایی که مقعنه سرمه. موهام زیر مقعنه درد میگیره میگوره. نور خورشید مستقیم رو کلم فوکوس کرده. من همچنان مقعنه و مانتو مشکی تنمه.بداخلاق میشم. میخوام مثل فرفره دور خودم چرخ بزنم. مثل طاووس پرهامو باز کنم. رقصنده ماهری بشم و بهترین رقصم رو با زنده ترین آهنگ های دنیا برای بیناترین آدمها به نمایش بذارم. عرق کنم... حمام برم... سیب گاز بزنم ...آب نمک قرقره کنم.. معجون درست کنم...با خمیر ریش شیو کنم...

$ مولوی
3:34_1396/1/2

این دم دمای آخری اگر حال من را خواسته باشید که چی از این هویداتر که تنها نخواستنتان اینست باید بگویم همه عمر از آن زمان که چشم بر کودکی ِ پاک و مطهر خود بستم و قدم به مسیر شرر بار و خونخوار  بلوغ گذاشتم از فرآیند پریود از درد پریود از ماهیت پریود نالیده ام تا به امروز که همه ی پلنهای نوروزی/خانه تکانی بدن تکانی جیب تکانی و همه ی تکان دنی ها/ را گذاشته بودم برای امروز صبح.. استارت شروع تازه را نزده همه چی به گا رفت.دنیا متوقف شد.زمان ایستاد من بودم و تماشای لشکرشی مغول به مرز های تنم. من مانده ام و غرغرهای مادر. من مانده ام و نگاه های ترحم انگیز توام با طالع تو هم اینست ِ برادر. من مانده ام و دوست پسری خودخواه که  آخرین حرف سالش این بود تو افسردگی گرفته ای و در این اوضاع معلوم نیست کدام گوری گور به گور شده. من مانده ام و حسرت جور نشدن کنسرت ابی. من مانده ام و ساعت یازده /شبکه من و تو. من مانده ام و کیسه آبجوش. من مانده ام یک در میان چایی نبات هورت کشیدن و  تخمه ژاپنی شکستن. من مانده ام و سفره چیده نشده هفت سین. من مانده ام و این صفحه سفید وبلاگ. من در این سال پریودی غلت میزنم. می لولم. من همینجا می مانم.شماها همه بروید. سفر به سلامت.
1395/12/29
 

عیسی دمی کجاست

کـه احیای مـا کند..


$ حافظ

رویاهای بدی می بینم

تو رویاهام دندونام لق شدن

اما دندون های من سیم دارن

و همه شون عین یه رشته مروارید از دهنم بیرون می ریزن


$ بار ها این خوابو دیدم, با این تفاوت که همه باهم میریزن توو دهنم.میتونم خوشحال باشم که توو این قضیه تنها نیستم. این یه کابوس جهانیه که به وقوع می پیونده.




توو خونه فقط منم که روزی یه بار مسواک میزنم. فقط منم که از نخ دندون استفاده میکنم.منم که شش ماه یه بار میرم چکاب.اما دندونای منه که همیشه زرده, خرابه , دهنم بو میده.وضع به طور نابسامانی کسشره .فک کنم فقط دوتا خرگوشای جلوان که از ترس سفید موندن و آبروی داری میکنن. همه عصب کشی شده.. بتن کاری سفت کاری خیلی ام که بخوام لاکشری به قضیه نگاه کنم ده سال پیش سیم کشی کردم. چندوقت دیگه لوله فاضلابم تووش کار میذارم.فاک یو دکی.فاک با این دم و دستگاهت.آخه لامصب دو ماه پیش که اومدم دندون عقلمو بکشم دونه به دونه شو انگولک کردی ذره بینتو چسبوندی به سقم به ته حلقم هی اون آلت چکشیتو تق و توق زدی  بهشون.اون یکی که سرش تیز بود رو فرو کردی توو هر کدوم...چه غلطی واقعا میکردی؟بی پدر دندون سالم موقع خوردن تخم مرغ آپز باید لب پر بشه؟ باید نصفش بره؟ توو این سن آخه؟ خواسگار بیاد تو بهش میگی دندونی در کار نیس همش دکوره؟ تو خودت زن روکش شده میگیری؟ Fuck your Fuckin as hole

1395/12/16

/زندگی توو این دنیا وحشتناکه و وحشتناکتر از اون درست کردن یکی دیگه اس و اینکه خیال کنبم اون خوشبخت تر از ما میشه/ این دیالوگ مقدس Wild Strawberries به گوش همه خورده حتی اگر فیلم رو ندیده باشن. یسری موافق این جمه ان یسری مخالف.هرکی ام از هر جنبه ای به این قضیه نگاه کنه دلایل خودش رو برای اثبات داره که در عین حال اشتباه نیست,مهمم نیست. اما مهم تر از اون صحنه ایه که اوالد و ماریان مجدد سوار ماشین میشن. اوالد در مقابل خواهش ماریان برای بخشیدنش و اینکه کار درستی نکرده برای اصرار به نگه داشتن بچه میگه : درست و نادرستی وجود نداره.اعمال زاییده احتیاجه. اینو هر بچه مدرسه ای میدونه ماریان می پرسه احتیاج ما چیه؟ اوالد میگه تو احتیاج به زنده موندن داری.. زندگی کنی.. زندگی رو حس کنی و نشون بدی که زنده هستی. ماریان :خودت چی؟ من محتاج مرگ هستم. مرگ مطلق و کامل..

قبل از هر عمل یا واکنشی ..قبل از هر خلق و انکاری باید به این سوال اساسی جواب صریحی داده بشه که آیا این زندگی ارزشش رو داره ؟ ارزش داره ما خودمون رو به خاطرش توو درد سر بندازیم؟ بقیه سوالا مثل از کجا اومدیم و به کجا میریم ... تفسیر و تحلیل جهان مادی و معنوی نیمکره راست و چپ مغز و لاب لاب لاب سوالای دست دوم و بعدی هستن که باید مطرح بشن.اول باید به چرای سوال اول جواب داده بشه :خودکشی..

برگ تر خشک می شود به زمان
بـرگ چشمان مـا همیشه تـر است..

$ سعدی

آنچه هرگز شـرح نتوان کرد

یعنی حـال من..


$ وحشی