اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

استیک غذای موردعلاقه آنها نبود اما غذایی بود که اگر ماهرانه طبخ میشد هر دو برای خوردنش پیش دستی می کردند.مادر هیچکدام قلق درست کردن استیک را نمیدانستند.راسته یخ زده را در یک منبع عظیم پیاز و فلفل خوابانده و با کمی ادویه در تابه می انداختند.یا به تابه می چسبید یا هنوز بوی زحم میداد یا بی رنگ و رو بود و غالبا تا مرز سنگ شدن به گوشت اجازه پخت میدادند.هیچ سررشته ای از مخلفات و سس هایی که باید با آن سرو میشد, نداشتند.همان یک باری که تاپاله گوشت را با بر سر میز گذاشتند برای این بود که نشان دهند,کدبانوهایی هستند که از هر انگشتشان هنر می بارد و استیک درست کردن که شکستن شاخ غول نیست.ولی الحق افتضاحشان را با دیزاین میز , عالی پوشش دادند و نگذاشتند شوهران عقل در چشم و شکمشان ایرادی به نکته اصلی بگیرد.

آن دو تمام رستوران های شهر را بالا و پایین کرده بودند تا مزه استیکی را که سه سال پیش در بندر عباس خورده بودند را گیر آورند.بالاخره با اندک تفاوتی آن را در رستوران یک هتل یافتند.برنامه این شد که هر سه چهار ماه یکبار بیایند و دلی از عزا درآورند.اما از وقتی یکیشان راهی دیار دیگر شد رستوران رفتن که سهل است بیرون رفتن برای کارهای ضروری هم بر دیگری حرام شد.انگار نیمه مدنی اش را در اتاقی انداخته و درش را هم قفل کرده باشند.نیمه انزوا طلب ماند با یک روح تنبل و بی عار.از وقتی رفت دیگری رنگ خیابان های شلوغ وسط شهر را ندید.از خانه تا جایی که کار داشت نزدیک ترین و خلوت ترین راه را انتخاب می کرد.جاهای جدید را ندید.طعم های جدید را نچشید.شده بود / آبلوموف بی شتولتس/ هیچ کاری بدون دیگری برایش میسر نبود. لمیده بر روی تخت و چشم دوخته به در منتظر اتفاق های جدید ... روز های جدید.اما امروز صبح روحی از بیم سرنوشت آبلوموف بر او دمید.از تصادم زندگی آبلومویسمی ترسید.عزمش را جزم کرد.مقابل آینه ایستاد با زیباترین ظاهر ممکن روانه هتل شد با اینکه تنها بود یک میز شش نفره برایش خالی کردند.منو را باز نکرده یک استیک تی بن مدیوم /آبدار/ سفارش داد و تا حاضر شدن غذا از سر دلتنگی این تکست را در نوت گوشی اش نوشت.

حالا با شکمی سیر و بیخوابی که جزئی از بافت های خونی اش شده است این شب خاطره انگیز , این تکست ویرایش نشده و این عکسی که به دلیل نور بد سیاه و سفید شده است را در وبلاگش ثبت می کند.

1394/4/25 _ رز هاوس

اثر انگشت های شما  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال اثر انگشت

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">