اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.


/I'm always a little alone/

دوست دارین به جوون ها چه پیامی بدین؟
$/نمی دونم.. به نظرم فقط دوست دارم بهشون بگم که باید یاد بگیرن در تنهایی هم زندگی کنند و تا جایی که ممکنه با خودشون تنها باشند. به  نظرم یکی از مشکلات جوونهای امروز اینه که به هر بهانه ای سعی می کنند دور هم جمع بشن و سر و صدا در بیارن و دیووونه بازی راه بندازند. این میل به دور هم جمع شدند برای فرار از تنهایی به نظرم یک نشانه بیماریه.هر آدمی از کودکی باید یاد بگیره که چطور وقتش رو به تنهایی هم بگذرونه. این به این معنی نیست که باید تنها باشه, بلکه نباید از تنهایی حوصله اش سر بره. چون افرادی که از تنهایی حوصله شون سر میره, از لحاظ عزت نفس در خطر قرار دارند./

کاش اینو همه بفهمن...همه دنیا.. همه مردم دنیا..همه موجودات زنده..حتی قناری ها..
برسد به گوش ماهی و مامان ِ ماهی..
به خصوص خانم قریب.
ویژه تر موقشنگ و فرنوش.
توی پرانتز خاله ناهید طاهری و عمه مهناز.

$/آندری تارکوفسکی/

اثر انگشت های شما  (۳)

۱۷ آگوست ۱۶ ، ۲۲:۵۳ شِـــ‌یدا ..
یکی دیگه ام(فک کنم شوپنهاور) گفته بود که جوونایی که گولاخ‌اند(فیلسوف‌اند)(مثه شما) و در جوانی, گروهای مربوط به سن و سالشون واسه‌شون خسته کننده‌اند، باید سعی کنن مقداری از تنهاییشون رِ به داخل جمع ببرند. که فک کنم منظورش اینه که یه کم شل کنن نسبت به روزگار و بتونند در عین فیلسوف بودن، با جماعت اسگل هم بگن و بخندن.
ایضا اینو واسه پست242 هم میخواستم بگم.
پاسخ:
فک نمی کنم شوپی اینو گفته باشه چون توو کتاب در باب حکمت زندگی میگه اونی که از درون مایه داره بعد از معاشرت با دیگران تنهایی رو انتخاب میکنه.چون میبینه چیزی برای عرضه بهش ندارن. اما کسی که مدام از تنهاییش فرار کنه, آویزون اینو اون باشه و  با همه قاطی بشه این یعنی طرف فهمیده خلاءهاشو و به این وسیله داره ازشون فرار میکنه.خیلی هم پرفشار میگه اگه روابط جمعی کیفیت داشت ارزش داشت حتی تووش زندگی کنیم حالا که نداره حماقته بخوایم با افراد عامی سر و کله بزنیم.
۱۷ آگوست ۱۶ ، ۲۲:۵۶ شِـــ‌یدا ..
یه چیز دیگه‌م یادم رفت؛
در تایید حرف داداشمون( آندری) ؛ کسی که حوصله‌ی تحمل خودش رو نداشته باشه(از تنهایی بترسه)، چجوری میخواد پس‌فردا یکی دیگه رو هم تحمل کنه و خسته نشه؟
پاسخ:
نباید ترسید.باید دوسش داشت.باهاش زندگی کرد..توو پیاده رو باهاش سوت زد.اونموقع دیگه تحمل کردنی توو کار نیست..چون هرکی و هر چیزی که بیاد میدونی رفتنیه...از دست دادنیه...فراموش شدنیه.اینجاست که آزادی..آزاد ِ واقعی.
به خودم میگم.. خطر از لحاظ عزت نفس، چقدر مشکل بزرگیه؟ 
تازه میشه با چیز های cheap تری هم بدستش اورد.. 
نکنه تارکوفسکی این جمله ها رو سر هم کرده که بقیه وسوسه بشن، تنهایی رو بهتر امتحان کنن؟ 
پاسخ:
امتحان کنند و بفهمند آدمی که توو خودشه و به ظاهر تنها میرسه لزوما افسرده و مغموم و بیچاره نیست.میتونه آدم با خودشم خوش بگذرونه.

ارسال اثر انگشت

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">