کنار آدمها که هستم فارغ از اینکه دوستشان داشته باشم یا نه,خوشم بیاید یا نه, احساساتم تعطیل است/تسلیمم/مودبم.به حرفهایشان گوش می کنم.تظاهر می کنم می فهمم چون دوست ندارم کسی را ناراحت کنم.سعی می کنم با همه مهربآن باشم.لبخندهای بی دلیل بزنم و چقدر متنفرم از این لبخندهای /الکی/.حرفهاشان مثل حرکت پاندول وار توی سرم دنگ دنگ می کند و آزارم می دهد. مهم نیست ... مغزم تعطیل می شود.می شنوم.جواب می دهم و آنها نفهمتر از آنند که بفهمند من آنجا نیستم.
$ بی حوصلگی چیزی است موذی تر و مرموزتر از افسردگی!
$$ این بهمن مزخرف چرا تموم نمیشه ؟