اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

در جوانی, دنیا مرا در بهت و حیرت فرو برده بود.من هم نگاه میکردم و از خودم می پرسیدم: همه این چیزها چه هستند؟ بعد, از این بهت و حیرت به خود می آمدم و بیدار میشدم و از خودم میپرسیدم: من کی بودم؟ و از اینکه به خودم نگاه میکردم حیرت جدیدی به من دست میداد.من خیلی سرشار از این دنیا,خیلی سرشار از خودم بودم. نمی توانستم این را نگویم,فریاد نزنم.به چه کسی؟به خودم, برای خودم,بعد برای دیگران.ابتدا این پرسش در تنهایی برایم پیش می آمد.اول آدم از خودش می پرسد. یک تنهایی مطلق که جهان ناشناخته را مورد پرسش قرار میدهد. بالاخره بعد از همه ی این چیزها چه هستند؟ و من چه هستم؟,من که هستم؟ , پرسش ِ چرا من اینجا, در میان این همه چیز محسور شده ام؟اضافه شد. این پرسش سوم بیشتر نامربوط بود و کمتر به ماورالطبیعه ربط داشت. بیشتر عینی و تاریخی بود,اما در بهت و حیرت اولیه احساس خطر وجود داشت, این دنیا و وجود من, مرا تا حد وحشت, نگران می کرد. با این وحشت بود که زندگی ما اغاز شد.زندگی, تا وقتی این پرسش ها وجود دارند, هیجان انگیز است. بعد از مدتی دیگر نمی پرسیم. از زندگی خسته ایم. تنها تهدید بر ما غلبه دارد.نگرانی در برابر آن کم کم آدم را می فرساید.دنیا عادی و همه چیز طبیعی به نظر می رسد. دیگر جز خستگی, ملالت و ترسی که همواره بر ما مستولی است چیزی وجود ندارد. و اینها تنها چیزهایی هستند که از ازل باقی مانده اند.زندگی دیگر معجزه نیست بلکه یک کابوس است. نمی دانم تو چطور توانستی معجزه را به طور کامل حفظ کنی. برای من همه ی لحظه ها, هم بسیار سنگین و هم خالی اند. همه چیز وحشتناک است.اضطراب, مرا کسل می کند.

/بازی های کشتار همگانی_اوژن یونسکو/

کلوز آپ :

زندگی بدجور افتاده دنبالم.یه نانچیکو ام گرفته دستش توو هوا میچرخونه و بروسلی وار , جکی جانی وار یا مثل هر بزن بهادر ِ وحشی صفت دیگه ای قصد جونمُ کرده.باور نمیکنم این منم و این اتفاقات واسه منه که داره میفته.اتفاقات بزرگی نیستند اما برای منی که سرتاسر عمرمُ آرامش و فراغ بال گرفته بود منی که سرم توو لاک خودم بود و زندگی گوسپندی ِ راضی کننده ای داشتم این حجم از تنش و اضطراب به مثابه ی طوفانه.داشتم ریشه های دل خوشکنکی رو پیدا میکردم که با افسردگی های خیالیم مبارزه کنه..چه شوری نشون دادم ... چه دورانی داشتم ... چه جوانی ای و چه روزهایی! به قول پیرمرد/ چه کسی می توانست تصور کند که من به این سرعت پیر شوم؟/...ولی خب.. زور زندگی بیشتر بود.گند زد به همه چی. نه شب و روزم معلومه نه کاری که میکنم.حالام در تعقیبمه تا درم بذاره.حالمو جا بیاره.منصرفش کنید لطفاً.من اونی نیستم که بهش حال بدم.

$ در مذمت این روزها همین بس که فرصت نشد یک عدد از بازی های یورو را نگاه کنم.فلاکت از این بالاتر؟خفت از این بیشتر؟درد از این سنگین تر؟

2:37_1395/4/16

 

 

اثر انگشت های شما  (۴)

مریمی بدخواهات چند نفرن بگو بزنم لت و پارش کنم,حالا درسته گریه کن دعوام ولی جیغ که میتونم بزنم ;))))

من قربون محبتت برم باااااشه؟؟؟؟
پاسخ:
من خودم از اون قربتی های بنفش کشم :))
خدا نکنه عزیزم.نیستی.نمی نویسی چرا..؟
یه سخنرانی فجیع و ناپخته ای برای یکی از استادهام کردم. در ستایش خامی و فکر خامی که جای وسعت گرفتن داره و به قول تو اولین پرسش ها و شور ها رو برای جواب گرفتنشون تجربه می کنه! برقی که توی نگاه این ادمها هست خیلی بهتر از منیه که الان فقط یه خط کش پشت چشمام گذاشتم تا تشخیص بدم دیگران در چه مرحله ای از پاسخ ها و پختگی ها قرار دارن. یا اصن راه خودم.. اینکه با این خط کش اندازه گیری کنم کجا ی بیست، سی یا چهل چهلی معروف، دوباره زندگی می تونه برام ارضا کننده بشه / که البته هنوز هست/

من همین فینال دیشب رو دیدم فقط :)) رونالدو اشک می ریخت من مات چرخش توپ و اون پیش بینی ها و تاریکی نصفه شب بودم.
پاسخ:
اینقدر میدونم که هر کسی در هر جایگاهی که باشه از خودش راضی نیس و تا رسیدن به جواب این معما من هفت تا کفن پوسوندم.
هیچوقت اون توئیت رو یادم نمیره که یارو زده بود کلید اسرار : امشب پرتغال قهرمان یورو میشه :دی

مریضی گریبانم و سفت چسبیده بود بی پدر ول نمیکرد که,رگ دستم پاره شده بود جانا
پاسخ:
شوخی نکن!
رگ دست؟چطوری؟

هاها الان فک کردی از اون پر دل و جراتام که رگمو زده باشم؟؟؟
نه جانا من آمپول میبینم سه روز میرم تو کما
تصادف!
افتادم موتور از روی دستم رد شد!
پاسخ:
یا قرآاااااان :| :| :|
فقط توو فکر اینم چجوری افتادی سر به هوا خانم که موتوری ام ندیده از روت رد شده.



ارسال اثر انگشت

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">