اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.


امروز که توو کانتکتام دیدم آنلاینی خیلی تعجب کردم که چرا دیگه با دیدن عکست دست و دلم نمیلرزه.چندباری خواستم پاکت کنم اما فکر کردم شمارت یادم میره و به خاطر مسیج های تبریک عیدی که میدی نمیخوام با گفتن/شما؟/ کسخل به نظر بیام. نیستی ببینی این روزا چقدر خوب شدم.چقدر حال و هوام نسبت به اوضاع اون اواخری که باهم گذروندیم عوض شده.آب زیر پوستم رفته و لپام گل انداخته.شدم اون جوجوی تپلی و بامزه ای که میخواستی.نیستی ببینی کسی جاتو گرفته که خیلی از تو بزرگتره.پوست ِ صاف و سفید تورو نداره درواقع صورتش پر از چاله های ریز ریزه که احتمالا وقتی بچه بوده  آبله مرغون گرفته و مامانش با لیف و صابون به جونش افتاده یا آثار بجامونده از کندن جوشهای غرور جوونیشه.موهاشم مشکی نیست و خیلی کم پشت تر از توئه.خلاصه که از نظر ظاهری تو نیستی و فکر نمیکنم در طول زندگیم کسی شبیه تورو پیدا کنم.تواضع و مهربونی ِ تورو هم نداره اما میشه باهاش کنار اومد.تنها وجه اشتراکتون بعد از مذکر بودن تمیزی وسواس گونتونه که اینم از شانس بد ِ منه که هر کی به تورم میخوره درست دست میذاره رو نقطه ضعفم.اینارو گفتم تا هضم بقیه ی چیزایی که میخوام بگم برات آسونتر باشه.از تو خیلی ولخرجتره..علاقه اش به لباس وحشتناک ِ و مثل تو از یه مدل تی شرت یه جین نمیخره و با هر رنگیش یه عکس نداره.خب میدونی که این چقدر رو من هم تاثیر میذاره...یادته شروع دیدارهای ما توو نیم فصل دوم ساعت 5 الی 9 بود؟تازه یک ساعتشم به بادهوا و سکوت و گفتن مکررات میگذشت؟حالا با این یکی از شروع صبح تا پنج و شیش بعداظهر بلکم بیشتر پا به پای هم داریم کار میکنیم..انقدر که صدای ماهی و بابا دراومده.با تو مینشستم سریالای آبکی 90 شبی رو میدیدم حالا هر روزی که زود کارمون تموم بشه یه فیلم سینمایی ِ خووب که از قبل کنار گذاشتم در انتظارمونه.با تو که بودم اطلاعات خوبی از سازهای زهی و بادی و موسیقی سنتی و غربی یاد گرفتم حالا اما مشغول فراگیری انواع ماشین از اسم و سازنده و قطعات و هرچی که به ماشین ربط داشته باشه هستم.با تو دوشنبه ها نود می دیدم حالا با جایگزینت پنجشنبه ها فوتبال 120 نگاه می کنم.با تو کافه لاته میخوردم با براونی .با جایگزینت استیک میزنم و چلو گوشت.هنوزم منو شما خطاب میکنه و مثل تو از همون روز اول بهم نمیگه ممه طلا.راستش نمیدونم واقعا جنتلمنه یا داره ادای آدمای با شخصیت رو در میاره.به هر حال یکی هست که دیگه افسوس نبودنت رو نمیخورم.روزی که رفتی برام آخر دنیا بود.جیغ و عجز و لابه و داد و هوار و فغان تووی تنهاییام برای تو  که دیگه کجا میتونه بهتر از منُ برای خودش پیدا کنه.../این منت گذاشتن رو هم از اون یاد گرفتم/ به خودم فکر نکرده بودم که ممکنه بهتر از تویی هم برای من وجود داشته باشه.بذار آخرین تیر ترکشم بهت بزنم و برم. دستاش... نترس هنوز نگرفتمش! اما بارها و ثانیه های طولانی بهشون خیره شدم.خیلی پهن تر و محکم تر از دستای ظریف و زنونه ی توئه.

94/12/21

اثر انگشت های شما  (۱)

۲۲ مارس ۱۶ ، ۱۰:۵۶ بِ رنگـــِ مـَـن ...
مری بهت تبریک میگم هم سال ِ نو هم حال ِ نو ... این تفاوتا باعث میشه آدم وابستگی به یه آدم خاص رو بزاره کنار ... اما بهرحال همینکه وجه افتراقشون تو ذهن میاد ینی هنوز کامل محو نشدن .

در نهایت خیلی خوبه . خیلی خوبه که یکی با ویژگیهای مردونه و شاید آدم تر گیرت اومده ............... بوس
پاسخ:
معلومه که فراموش نمیشه.بعد از دست دادن اولین ها تازه میفهمی همه چی و همه کس موقتیه.
مرسی فدات شم. امیدوارم این حال ِ خوش جفتمون پایدار باشه [مآچ مآچ]

ارسال اثر انگشت

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">