اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

حتی دوست ندارم راجع بهش فکر کنم چه برسه به اینکه بخوام بنویسمش.فکر کردن بهش حالمو بهم میزنه.از خودم برای این ذهن معیوب و منحرف بدم میاد.مدام توو سرم چرخ میزنه و متوجهم که داره رو عکس العملام, روی انتخابام تاثیر میذاره.چقدر برای خودم, برای این افکار دریوزگیم متاسفم.میخواستم مثل همه نباشم اما هستم و شاید خیلی بدتر از همه..چقدر از انسانیت ِ مدنظرم فاصله دارم و انگار هیچ چیز مهمتر از اون و تصاحبش نیست.با اولین سکوت با اولین فرو رفتن توو خودم مثل جرقه میاد وسط مغزم سفره شو میندازه و اونقدر ملچ مولوچ میکنه که آب از دهن ِ دلم آویزون میشه.اینجاست که ذهن آتیششو به پا کرده و توپُ انداخته توو زمین ِ دل.. بجنگم و ادامه بدم تا توپ رو گل کنم؟یا زیرش بکشمُ بندازم اوت و خیال همه رو راحت کنم؟هرچند آدم وقتی به این درجه تنفر نسبت به خودش میرسه یعنی وخامت اوضاعش قابل بهبودیه و اونجوریام نحس نیست. منکر نیستم از قلقلکی که خودم مسببشم , اما کیه که نخواد تو اوون تیله های آبی غرق بشه؟کیه که چشمشو به روی  اون همه ثروت ببنده اونم منی که مطمئنم همه مشکلات ِ زندگیم با پول حل میشه؟دارم خودمو متقاعد میکنم که فقط از چندتا سوال و جواب ساده هیجان زده شدم و بزرگش کردم.اون مردی نیست که من بتونم اغواگرش باشم و یا اجازه داشته باشم بهش نزدیک بشم.نباید بذارم خیالپردازی کار دستم بده. اما اونی که از بیرون بهم راهنمایی میده و بهتر روی مسائلم اِشراف داره نظرش چیز دیگه ای ِ..

94/12/2


اثر انگشت های شما  (۲)

۲۱ فوریه ۱۶ ، ۱۸:۳۰ فاطیما کیان
هر زنی اگر بخواد چنان اغواگری ای رو میتونه انجام بده که تا مدت ها درباره اش خودش هنگ کنه منتها چیزی که همیشه میبینم اینه که زن و دخترای ما اعتماد به نفس ندارن وگرنه توی کشورهای دیگه یکدفعه میبینی یه پسر فوق اعلاده خوش اندام و پولدار با دختری هست که ما توی ایران بهش زیبا نمیگیم و ساده ی ساده هست , اعتماد به نفس داشته باش و فکر نکن این افکار بده , به هرحال هورمون ها و این همه غریزه که خدا ول کرده توی جسم ما یه جا خودش رو برای همه ی ما نشون میده و شکی درش نیست و خود آزاری نکن ما همه یک نوعی درگیریم با افکارمون و متمرکز کردنش هم کار بودا و امثالشه نه ماها ....
پاسخ:
آره شاید بخشیش غریزه باشه و میشه کنترلش کرد.برای سرگرمی برای یه هدف فرعی شاید جالب باشه.من قبلا تجربه شو داشتم.توجه یه مرد به زن محرک اصلی و به قدرت رسوندن ِ اون زنه توو هر زمینه ای.. اما من نمیخوام این راهو پیش برم نمیخوام هدفمم وسیله ای این شکلی داشته باشه.متوجهی؟
و درمورد اعتماد به نفس..قبول دارم حرفتو اما آدم باید حد و حدود خودشو بدونه و رعایت کنه.من خیلی به ضرب المثل کبوتر با کبوتر, باز با باز اعتقاد دارم.
۲۱ فوریه ۱۶ ، ۱۸:۵۵ فاطیما کیان
متوجهم دختر , حرفم همون خواستن هست که خب گفتی نمیخوای و بدون من خودم این ضرب المثل رو به عینه توی زندگیم رعایت میکنم دلیلشم اینه که دنبال آرامشم و حوصله ی درگیری به هر نوعیش رو ندارم

ارسال اثر انگشت

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">