اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.


رو چه حسابی / roughing it/ ,/ زندگی سخت/ ترجمه شده رو نمیدونم اما اونطور که کلمات القا می کنند, نه تنها دردناک و پر مشقت نیست که برای آدم دورافتاده ای از جهان یه زندگی رویایی و دلنشین ِ.. یه انگیزه و امید برای تلاش و رسیدن..سیر و سیاحتِ خطه ایالات متحده چجوری میتونه سخت باشه؟حماقت و سادگی دلیل بر دشواری زندگی نیست. بلکه نمک و عامی بودن نویسنده رو نشون میده به عبارت دیگه it's just a bad Day , Not a bad life. نویسنده اگر میدونست یه آدم در کورترین نقطه جهان به این زندگی حسرت میخوره یا کتاب رو از روی ترحم  نمی نوشت و یا ازش به عنوان اثری کسل کننده و پیش پا افتاده نام نمی برد و در طول کتاب شصت دفعه برای گزافه گویی عذرخواهی نمیکرد.

داریم باهم در یکی مناطق بومی هونولولو قدم میزنیم.حرفشو با گفتن /اینجا سلسله اناث تقدم داره چون دونستن اینکه مادر یه بچه چه کسی بوده کار آسونیه/ به پایان میبره.همیشه تفاوتها توو چشم ترن و برای شناختن الویت دارن.اینجا تعدد شوهر متداوله.max تا شیش تا همه اوکی ان.هیچ طلاق و اجرا گذاشتن مهریه ای توو کار نیست.فقط سردر ِ خونه طرف جدیده یه چی مثل نَظَر قربونی آویزون میکنن که یعنی فعلا من با اینم.دارم حساب میکنم عمر مفید یه زن اگه شصت سال باشه هر ده سال یه بار هم تنوع بده میتونه تا صد و شصت سالگی زندگی متفاوت و غیر روتینی داشته باشه.حالا توو دهات ما زن که از شوهرش قانونی جدا بشه و مهریه ی قانونیش رو هم ببخشه توو سی سالگی میشه چهل پنجاه ساله و غصه پشت غصه..برچسب پشت برچسب.خدا نکنه زن از شوهر دومم طلاق بگیره.. یه مورد عینی نیلو بود که نه از شهر که از کشور گذاشت رفت.شیش تا که جوکه بابا.جلوتر که میریم میفهمیم زنای اینجا هم مشکلات خاص خودشون رو دارن.مثلا از خوردن میوه و تنقلات محرومن.اینجا دین مین توو کارشون نی ولی اگه بود از لفظ مکارم استفاده میکردن.خب اینجاست که باید موقع فهمیدن چنین خرافه مسخره ای در آن ِ لحظه روی زمین سجده کنی و دستها رو روبه آسمون بلند کنی البته بعد از اینکه سجده شکر به جا آوردی چون حین سجده که نمیشه دستها رو رو به آسمون بلند کرد و هزار بار از کسی که فکر میکنی اون بالاست تشکر کنی برای خوردن توت فرنگی , بروکلی , کیوی , حتی خیار درختی و معجون ِ فندق پسته بادوم موز عسل! و شاکر باشی که همچین توو نقطه کور دنیا هم قرار نگرفتی و هنوز اجازه داری وقتی دچار سرماخوردگی میشی لیمو و شلغم بخوری و لذت ببری!

الان فرداست و بقیه ی همراهیم با نویسنده رو در ادامه همین نوت نگارش میکنم! دریکی از همین جزایر کوچولوی بغلی به زنان سیاه پوست ِ برهنه ای برمیخوریم که در دریا آب تنی میکنن بدون اینکه لپاشون از شرم گلگون بشه.که یهو سقف آسمون شکافته میشه و دسته ای از این مبلغان مذهبی برای هدایت بشریت ِ ناآگاه سر میرسند.حالی کردن برای جامه به تن کردن ِ این قوم برهنه تا جامه دریدن مبلغان پیش میره  و سر آخر رضا میدن که لباسهای کرباسی بلند و گشاد و نازکی بپوشن.اما بعدها مشخص میشه که اونا فقط برای قشنگی از البسه ای که مبلغان بهشون دادند استفاده میکردند.مثلا روزای یکشنبه تیپ میزدند و میرفتند کلیسا و موقع خوندن کتاب مقدس  همونجا بدون نیاز به اتاق پرو لباساشونو درمی اوردند و باهم تعویض پوشاک میکردند.معمولا این رد و بدل کردن لباس میان دخترا از تعدد بیشتری برخوردار بوده.بعدها که کارها روی روال میفته و مبلغان و کشیشان به اهداف شومشون میرسن برای هر درجه و منصبی یه لباس خاص طراحی میکنند.تضاد جالبیه بین گفته ها و عملکرد این آدما.بین مذهب و فرهنگ.دیگه میشه گفت با سند و مدرک! به روایت تاریخ!.. ریشه این تجمل گرایی و چشم و هم چشمی از کجا اومده و چه کسانی این خصلت های پنهان رو در آدمی قلقلک دادن...میشه به نظاره نشست و پندارید دین و تمدن چه ارمغانی به همراه آورده اند..

اثر انگشت های شما  (۱)

بابام جان بازچى شده؟
قربون اون هیکل نى قلیونى بازچى شده؟
اى انالیزور
اى پنبه تاریخ ادیان پیش توزده
اى مسجدوکلیسا خراب کن
بازکى اذیتت کرده؟
تا رنده ش کنم وبریزمش توسالاد
پاسخ:
بابام جان تو انقد مهربونی دو تومن داری دستی بدی؟

ارسال اثر انگشت

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">