اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.


احتمالا بدترین وضعیت جسمی که در طول این سالها دچارش شدم مربوط به الانه.چشام دودو میزنه برای کمی خواب بیشتر و سوزش ـِش رو با بیرون ریختن اشک تسکین میده., پشت کتف سمت راستم تیر میکشه. سینه هام شل و وارفته شدن و از ریخت افتادن, همین دیشب توی خواب عضله پام گرفت و دردش منو تا مرز آرزوی مرگ کردن پیش برد. همین که کمی از صندلی و میز کارم دور میشم نشستن برام غیر عملی میشه.اگر ماساژهای بوشوک نبود مثل تمبر پستی میچسبیدم به زمین و کندن دشوار می شد. اوایل میگفتم درست میشه...علاقه ات به پپ برای وجه مشترک یعنی انعطاف پذیری رو یادت نره.قراره همه لیگ هارو امتحان کنی و وقتی سربلند اومدی بیرون میشی بهترین و بزرگ ترین آرمانگرا.اما الان دوماهه که از نیم فصل گذشته و هر روز خسته تر از روز قبل میام خونه.عملا به هیچکار روزمره دم دستی جز شستن خروار ها ظرف ِ تلنبار شده تووی سینک نمیرسم.میشه از اون خواب ِ دوساعتی  گذشت اما اونجوری از گرگ هم وحشی تر میشم. باید گرفت خوابید وقتی هیچی سرجاش نیست.میگن آب به  زیر پوستم رفته و لپام گل انداخته اما خستگی و کوفتگی توی تک تک بافت های بدن چیز علنی ای نیست که قابل ِ معاینه باشه فقط میشه حسش کرد.حتی این فرسودگی ِ جسمی رو شبای امتحان هم نداشتم.نمیدونم این لپ های دراومده, ورم و پف تو خالی ان  یا واقعا حالم خوبه و من در مورد خودم اشتباه میکنم.شاید صبح زود بیدار شدن و شب زود به خواب رفتن اون اوایل برام انگیزه و شوق به همراه داشت اما چه فایده وقتی هشت ساعت از بهترین تایم تووی روز رو مال خودت نیستی؟حس میکنم بیچاره و مفلوک ترین آدم دنیام که مثل عروسک خیمه شب بازی به دلخواه ِ حرکت دستای یه عده زندگی میکنم.کار میکنم.راه میرم , همه برنامه هامو طبق خواسته ی اونا میچینم تا فقط ازم راضی باشن و منُ بپذیرن.تاب آوردن در برابر چنین مذلتی خواه ناخواه آدمو پیر میکنه..

$ ریشه اصلی این جراحت شاید انبارگردانی این روزها با پسری وَر رو باشه که با جابه جا کردن هر جنس و یا خوندن یه شماره فنی شروع میکنه به خاطره تعریف کردن و گفتن از بدبختیاش.چند بار حالیش کرده باشم  زر مفت نزنه و کارشو سریع پیش ببره خوبه؟ امروز از آقای R شنیدم که با 2017 به توافق نرسیدن و دیگه نمیاد.از دور و نزدیک شنیدم مشکلاتشو اما این باعث نمیشه از نیومدنش خوشحال نشم.آرامش و خوش اومدن من با آدمی که قراره  توو انبار باهاش سر و کله بزنم خیلی مهمتر از بدبختی و احتیاج یکی دیگس.استثناً این بار میشه گفت تنها کسی ام که داره برای اومدن صبح شنبه لحظه شماری میکنه چون تا با چشمای خودم نبینم که نمیاد خیالم آسوده نیست.

94/11/16

اثر انگشت های شما  (۲)

دیشب چی زده بودین باهم فداد شم؟
پاپوش حلال پرت کردن اینجور آدما.
پاسخ:
من باید کلاه خودمو دودستی بچسبم پرت نشم.فعلا عرضه این کارارو ندارم.فعلناااااا :|
۰۸ فوریه ۱۶ ، ۰۶:۴۸ بابا لنگ دراز
این چه ریختیه
چرا زخم شدی
پوستت چروک شده
چیکارمیکنی تو معلومه؟
پاسخ:
معلوم نیست؟

ارسال اثر انگشت

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">