اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.



در چهارده دقیقه اول وجود خارجی ندارد.یک ساعت و چهاردقیقه بعد است که برونو را همه جا میبینیم.در همه لحظات حواسش به ریچی هست.بورنو یک محافط کوچک,یک فرشته نجات برای پدر است.او ناظر شادی ِ ریچیست وقتی سوار بر دوچرخه بعد از دوسال بیکاری به سمت شهر میرود.ناراحتی اش هنگام بازگویی ِ اتفاق رخ داده را حس میکند  و پا به پای ریچی در جست و جوی محموله گم شده به او کمک میکند.میدود.به زمین میخورد.خیس میشود.لباسهای گلی اش را پاک میکند.برونو با آن جثه کوچک و سن کمش درک واقع بینانه ای از پیرامونش دارد.ما و پسرک شاید شاهد حقارت, تنهایی , خشم , پریشانی و وسوسه ریچی  باشیم و برایش دلسوزی کنیم.اما تنها برونوست که اشکهای پدر را می بیند.و دستی را که با قدرت صورتش را نوازش کرده محکم میگیرد و فشار میدهد..این سکانس در کنار صحنه های کمیکی که برونو خلق کرده بی نظیر است.بخشیدن و فراموش کردن ِ عمل ناشایست پدر و همچنین چشم هایی که دوست داشتن و نگرانی از آن ساطع میشود حکایت از روحی بی ریا دارد که یحتمل منحصرا متعلق به همان دوران نئورئالیسمی ِ پایان یافته است ..


اثر انگشت های شما  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال اثر انگشت

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">