اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

هوا که گرم بود چندتا پشه همبازی مون بودن.دستی تکون میخورد.پایی هوا میرفت.لبی غنچه میشد.. هوا که گرم بود صندلی چرخ دارا بهتر میچرخیدن.یه بار از چپ به راست.یه بار از راست به چپ.اشتباه که میکردی سوخته بودی.الکی که نبود هرکی استارت مربوط به خودشو داشت.رو به میز یا پشت به میز.Level من از همه بیشتر بود چون توو چرخیدن از همه مصمم تر و بیکارتر بودم. هوا که گرم بود زیر کولر میشستیم و کمتر تشنگی رو احساس میکردیم.الان به واسطه چایی های یک ساعتی جلو در دستشویی صف میکشیم.هوا که گرم بود کولر ماشین رئیس خراب بود.همیشه توو دفتر تاب میخورد و ما برای اینکه خودی نشون بدیم سرمون توو سیستم بود. برگه ها رو از این اتاق به اون اتاق میبردیم.من سندای تلنبار شده سه ماهه پیشمو بایگانی میکردم.هوا که گرم بود هیچ کس اشتها نداشت.ناهار رو خونه میخوردیم.البته من استثنا بودم.  من همیشه همه جا استثنام.حالا ساعت دوازده که میشه یکی یکی قابلمه ها از تو کیفا میاد بیرون.گرم کردن و خوردن غذا یه پروسه دو ساعته رو می طلبه.تا وقتی همه چیو از رو میز جمع و جور کنی و دور لباتو پاک کنی و بگی خب!چیکار کنیم؟ همه میدونن حتی کارگرای ژاپنی, دو تا سه بعداز ظهر اونم این فصل سال فقط اختصاص داره به چرت زدن.ساعت سه شده.وقت رفتنه.آخ... چه روز پر کار و خسته کننده ای.بمیرم برا هر چی کارمنده. درد و بلامون بخوره توو سر استیو جابز فقید که آفتاب نزده صب سحر تا بوق سگ کار میکرد. باز خوبه با کاهش دما حجم کاری هم پایین میاد و فشار بی امان کار! روی دوشمون کمتر میشه. به کوری چشم دشمنا ما تونستیم ساعت کاری مفید 25 دقیقه ای رو به یه ربع برسونیم و از 8 صب تا 3 بعد ازظهر/ منهای پنج شنبه های تعطیل/ فقط با یه ربع کار کردن چرخه اقتصادیمونو نه رو پا نگه داریم که مثه توربین بادی بچرخونیم.

$ خدا شاهده ما دوست داریم با جون و دل کار کنیم.اما اوضاع رو که میبینی کار نیست.فلهذا به انتشار پست های پیاپی مبادرت می ورزیم.

اثر انگشت های شما  (۲)

نمیدونم خودت واقعا تو همچین شرایطی هستی یا صرفا یک پست انتقادی بود
این موقعیتی که توصیف کردی رو تجربه کردم
احساس آدمی تو همچین شرایطی جز پوچی و بیهودگی نیست، و این خیلی آزار دهنده س:( 
الان اوضاع جوریه که کارمندی پادشاهیه! 
امان از وقتی که کار واسه خودت باشه و آخر برج ببینی هیچی دستتو نگرفته!دست از پا درازتر! فقط عمرمون رو تلف میکنیم.

پاسخ:
هستم و واقعا بیکاری از کار کردن زیاد خسته کننده تره.آدم از این همه بی مصرفی حالش بهم میخوره.
نه پویایی نه بهبودی ای نه فعالیت مثبتی هیچی...
آخه دست ماهم نیست.این رکود بازار خر هممونو گرفته و جالب اینه که میدونیم گندشم قراره در بیاد
 و هیچکی نمیخواد این رکود حالا حالا ها تموم بشه.
اگه پادشاهی به اینه که هیچکاری نکنی و آخر ما چندغاز کف ِ دست آدم بذارن من یکی که برای خودم خیلی متاسفم :[
منظور از پادشاهی، انتخاب بین بد و بدتر بود.
یه زمانی بود که همه میگفتن نون تو کار آزاده و کارمندی چیزی جز زحمت مفت نیست.
بعد که ما دست به کار شغل آزاد شدیم قضیه چرخید و کل بازارو کسادی برداشت!
من و شما الان وضعیتمون شبیه به همه، درسته که هردومون هیچکاری نمیکنیم ولی تو مطئنی آخر ماه همون چندر غازو میذارن کف دستت ولی من همونشم ته جیبم نمونده! پس تو در برابر من پادشاهی:)

پاسخ:
درست ِ حق با شماست. توی این مملکت داریم دست و پا میزنیم که فقط تلف نشیم.
من از نبود کار بیشتر مینالم.چون کارمو دوست دارم.هنوز به جایی نرسیدم که پول برام توو الویت باشه.

ارسال اثر انگشت

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">