
مرگ هم باید مثل قضای حاجت خیلی خصوصی اتفاق بیفته...توی خلوت آدمی با
خودش..آدم وقتی حس میکنه به روزها و ساعات پایانی زندگیش نزدیک میشه باید
بره .. اونقدر بره بره بره...کیومتر ها دور بشه تا حس کنه دیگه وقتشه..دیگه
نای رفتن نداره..دیگه پاهاش یاری نمیکنه.اونجاست که باید بایسته و اگه کمی
گستاخه با صدای بلند اعلام آمادگی کنه یا خودشو تسلیم مرگ کنه.تنهای تنهای
تنها. بی هیچ سرخر ِ غصه دار و شیون زاری کنی.اینجوری مردن شاید غریب به
نظر برسه اما شیرینه.