اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

 
بی نفس دارم توو شرکت کار میکنم.تا بیام بفهمم ناهار چی خوردم گز میکنم میرم استخر.حالا که فرصت کلاس زبان رفتن ندارم شبا موقع خواب یسری Conversation گوش میدم.تا صبح سه چهار نفرن که باهم حرف زدند و تا من به خودم بیام ببینم چه خبر شده ,شارژ گوشیمو خالی کردند.بدون اینکه کلمه ای از حرفاشونو بفهمم. بین اینا وقت اضافه ای باشه به پروژه ام هم فکر میکنم و چهار خطی براش مینوسم. این پرسه مکرر ادامه داره.زندگیم افتاده رو دور تند و لحظه ای خالی کم توش پیدا میشه.تا من برم غمارو بخورم.آب منو خورده.وقتی شیرجه میزنم تو عمق , اون لحظه ای که آب از سطح گوش رد میشه ... و پوووپ. سکوت و خلا.انگار دیگه قرار نیست اون هیاهو رو دوباره تجربه کنی. به خودم میگم باید هر روز بیای. هر روز خودت رو توو آب رها کنی.بذاری آب تورو با خودش بکشه. این پایین نه فرصت فکر کردن به غصه هاست نه کسی متوجه تفاوت  اشکات با قطره های آبه.به کاشی های آبی رنگ چهارخونه مقابل نگاه میکنم و حواسم به ساعت ِ که بالاخره این چهار دقیقه و یک ثانیه ی طلسم شده رو میتونم بشکنم و رکورد اون خانم هیکل خوبه رو بزنم.اما همون مدت کوتاهی که دستم رو میگیرم به کناره ها تا نفس بگیرم تا یکم به خودم استراحت بدم..همون چند ثانیه کافیه که فکرها از چاله پشت گردنم بزنن به در و دیوارای مغزم و درست وسط پیشونیم جای بگیرن.فکره دیگه.راه خودشو پیدا میکنه.نمیشه جلوشو گرفت.مثل آب , مثل عطسه.. سگالشِ رنج آور بهت میگه : مری اون شنا بلد نبود .. کنار نشست و اجازه داد فقط خودت بری.اون تورو توو دل مدیترانه تنها گذاشت. ..نفسمو میدم بیرون استارت میزنم و میرم ... میرم که به هیچی فکر نکنم.میخوام اگر مردم تو ریه هام هوا نباشه.فقط آب..

 

$ مزیتی که سید بودن واسه من داشت این بود که از کلاس اول تا فارغ التحصیلی دانشگاه هر سال یه شکستنی بهم میدادن.ماهی میگه اگه تا دکتری ادامه بدم کم کم جهزیه ام جور میشه.

$$ نمیدونم سیدا شاخ دارن , دم دارن , چوب جادوگری دارن چجوری ان که ما به هرکی گفتیم سیدیم چشاش چهارتا شد و گفت تو یکی حتما سید خر جسته ای. :/

اثر انگشت های شما  (۷)

میگن سیدا دیر به دیر پریود میشن و سن یایسگیشون خیلی بالاتره,ایا صحت داره؟! :دی
پاسخ:
جواب سوال اول : اعضا و جوارح ما هم مثل  آدمای معمولیه
رو تخمکامون ننوشته سادات که دیر دست به کار بشه :دی
جواب سوال دوم : از عمه ام میپرسم خبرشو بهت میدم :))
پس عیدی منو بده ^_^
دور تند خیلی خوبه گاهی باعث میشه فکرای بیخود نکنی.
پاسخ:
ما از این قرطی بازیا نداریم :دی
فکره. بخواد میاد.حتی موقعی که شلوغی.
چی شد,قرار شد از عمت بپرسی؟!
راستی شما پس خون اریایی تو رگاتون نیست, خون کثیف عرب تو رگاتونه, اون جد جد جدجدجدجدجدجد مادریتون چجوری تونسته اینکاروربکنه؟! :دی
پاسخ:
بچه شدی؟ معلومه که بین 50 تا 60 متغیره. کار به این خرافات نداره .
جالبه که تو شناسنامه ی عده ای از خانواده این موهبت بزرگ ثبت نشده!
اونا ریشه شون به کی و کجا میرسه الله علم :))))
بله ما خون عرب تو رگ هامونه.اینجا میای مواظب خودت باش امریکن بوی: دی
شما جزو سادات هستى..
اخى
اگرمیدونستم شوخى نمیکردم.
دست به سینه وسینه خیز مى موندم.
گاهى به ستاره ها نگاه میکنى..
به فکرزیرزمین تاریک ما هم باشید.
واى که چقدرخوشحال شدم.
پاسخ:
مکارم شوخی با سیدارو هم حروم کرده؟
اون دنیا بیا پیشم حتما شفاعتت میکنم.
آدرسمو که داری؟
۰۳ اکتبر ۱۵ ، ۱۳:۳۶ بِ رنگـــِ مـَـن ...
سیده مرمر اثر انگشتیان آبادی جان بیا روتو ببوسم :*
دیر نیس بعد یه روز بگم مبارک ؟! ;)
پاسخ:
هفتا سیدت رو بوسیدی؟:دی
بیا منم متبرکت کنم :-*
هر وقت میام وبت حس ورود به امامزاده و متبرک شدن دارم 
فک کن بغل و بوست دیگه شفا میده :دی
همه ی اینا دلیل نمیشه من عیدیم یادم بره :دی
پاسخ:
میدونستم دیدتون انقد به من پاک و مطهره.^_^
بیا هم وزنت طلا بدم :دی

آقا من نمیدونستم تو ساداتی وگرنه این همه فکرای پلیدمو به سمت تو سوق نمیدادم!
نچ نچ نچ من در حلقه ی سادات احاطه شدم یه هو همتون با هم دعا کنید پودر بشم
پاسخ:
تو و فکرای پلید آرزو؟؟؟
من باید بیام از تو نجابت و خانمی سادات رو یاد بگیرم :دی

ارسال اثر انگشت

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">