اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

یکی از دلخوشی های زندگیم این بوده که توو معرفیم از کلیشه /در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد/ فارق بودم.این مسئله همونطور که مایه افتخار نیست مایه سرافکندگی هم نیست.فقط از این بابت خوشحال بودم که بر خلاف دوست و آشناهام هام یکسری عقاید متعصبانه کورکورانه و زورکی به خوردم داده نشده.حق انتخاب داشتم برای گزینش آیین و مسلک خودم. اما نمیدونستم قراره چیزی جاشو بگیره که صد برابر بدتر و منزجرکننده تره که حاضر باشم در لوای مذهب کارایی که دوست دارم رو بکنم اما اینجوری دست و پام بسته نباشه و اون چیزی نیست جزء آبرو و حیثیت.این اقتضای زندگی شهرستانیه که زندگیت زیر ذره بین باشه.برای همینه که من نصف زندگیمو بین تهرون و کرج تقسیم کردم.چون موندن دائم اینجا خفم میکنه. شنیدن و سر و کله زدن با افکار این مردم حالمو بهم میزنه.بر خلاف دین که ممکنه از آباء و اجداد به ارث برد و بعد ها با میل و آگاهانه تغییرش داد با وجود اینکه دین یه مقوله ثبت شده است در مورد آبرو یکسری قواعد و پیمان های نانوشته وجود داره که هیچ اختیاری برای حذف و تغییرش نیست.تووی دین تنها کافیه یکسری اعمال و آموزه هارو انجام داد.اما آبروی یه نفر به کارهایه که انجام نمیده در حقیقت یکسری قاعده که پر از /نباید/هاست. خوبی مذهب اکتسابی بودنشه اما آبرو کاملا سلبی ِ و از بدو بریده شدن ناف باید چسبید این ناموس و شرف نداشته خانوادگی رو.
عمق فاجعه رو وقتی چشیدم که یه روز بابام کشیدم کنار و بهم گفت : تو با هر شکل و قیافه و هرکی و هر جا که دوست داری میتونی بری و بیای اما/این ولی و اما ها همیشه یه huge grim پشتشونه./ توو شهری که داریم زندگی میکنیم نه!اونموقع حس دختر کدخدایی رو داشتم که از همه طرف توسط دشمنای پدرش احاطه شده و منتظر گرفتن آتو ــَن تا کدخدا رو از اعتبار بندازن.و درجواب چرای من گفت:ما داریم با این مردم زندگی میکنیم.تو میتونی توو خلوت خودت توی این چهادیواری خونه یا بیرون از این شهر هرکار که خواستی بکنی.اما توی این مرز خط کشی شده باید جوری که اکثریت میخوان رفتار کنی تا کله پات نکنن.تا موقعی که کارت پیششون گیر کرد سنگ جلو پات نندازن.تو میتونی از من و مادرت هم متنفر باشی اما مزایایی که برات داریم این اجازه رو بهت نمیده تا بروزش بدی مگر وقتی که ریشه ای ازمون بکنی.هیچوقت یه بعد قضیه که خودت باشی رو نبین.هیچوقت نذار آدمای بیرون علیه ـِت متحد بشن.پس بابا ما با مردم زندگی نمیکنیم. ما /برای/ مردم نفس می کشیم ...

$ برای همین آبروی نکبتی که بعد ها بچه های من به اسم خرافه ازش یاد خواهند کرد من هیچوقت نتونستم تووی خیابون دامن بپوشم چون اینجوری برداشت میشد که حتما اون زیر چیزی برای نشون دادن دارم.نتونستم ساز موردعلاقه مو دنبال کنم.چون مردم شهر من کلاس موسیقی رو یک محیط دربسته متشکل از یک دختر بی سر و پا و یک حرومزاده مو بلند دخترباز سیگاری و گاها معتاد تصور می کردند.البته ماهی اعتقاد داره من توو این مورد باید خفه خون بگیرم چون کاری نبوده که نکرده باشم.اما خیلی کارا بوده که من از نطفه اونارو خفه کردم و دیگه اصلا یادم نمیاد که چی بودن و چی میخواستم ...

اثر انگشت های شما  (۵)

۱۴ اکتبر ۱۵ ، ۱۰:۲۸ فاطیما کیان
خود من هرکاری رو که دوست داشتم تو یک سنی انجام دادم و بعدش دیگه خودم حال و حوصله اش رو نداشتم اما همون یه کمش هم که خفه شده وقتی محیط و جوش پیش میاد , میلی بهش ندارم ...
پاسخ:
ممکنه کارت از روی هوس بوده یا مثل کوهنوردی که موانع زیادی رو پشت سر میذاره و وقتی به قله میرسه اونقدر خسته است که دلش فقط خواب میخواد. و کلا هدف و شادی ناشی از رسیدن رو فراموش میکنه.
خط ب خط ش آشنا بود و اونقدر آشنا و تکرار شده که بقول انگلیش ها شده :
The old story
مثل همه ی زمانایی ک شاگردا می پرسن Why are you blue?
و در جواب The old story می شنون چون آشناست دلیل ش، گفتنش تکرار مکرراتِ..
همین آبرو نگذاشت موهامو آبی کنم، نتونم گیتار بگیرم چون دختر فلانی گیتار انداخته رو دوشش معلوم نیست کجا میره،و so on..
البته منم یسری کارا کردم که واکنشی ب همراه داشته و مجبور شدن به انگشت وسط م خیره شن..
همیشه ب این کوتیشن علاقه داشته م:
Hold your head high and your middle finger higher

http://www.pro.uploadpa.com/?file=1444900961192489_images.png
پاسخ:
این پست تم کلی و وراجی زیاد ِهمون پست موهای پوسته پیازی و لیزه و به قول تو Old Story..
هِممم ..آره. کارام همیشه تو عمل انجام شده قرارشون داده و دستم کمی از نشون دادن میدل فینگر نداشته.
اما همیشه به فکر این بودم که چیکار کنم خودشون قلبا استقبال کنن با اینکه میدونم ته دلشون راضی ان.
نمیخوام خانواده ام انقدر احمقانه زندگی کنن.من دوسشون دارم.
۲۳ ژانویه ۱۶ ، ۱۳:۰۴ بابا لنگ درار
سلام
داشتم یه چیزی سرچ میکردم که الان یادم نیس چی چون دو روز پیش بود. اتفاقی وبلاگ شما اومده بود اول فکر کردم مطلبی که من دنبالشم توش هست اما دیدم مطالبی که نمیخاستم توشه اما خیلی تصفیه شده اس.داخل پارانتز یعنی بدون محافظه کاری و بکر و هم خوب و هم زننده.یکی دوتا پست خوندم. و بعدی و بعدی ...تا الان.مغزت خوب کار میکنه،کارای خوب آیا؟نمیدونم.مثله اسم و جنس و قد و وزن و رشته تحصیلی و دانشگاه محل تحصیل و محل تولد و.... که ایناروهم نمیدونم اما نمیخامم بدونم! البته دروغ گفتم راستش.میخام ولی تا الان که نوشته هاتو خوندم برام مهم نبودن.با این کلمات قلبمه که از ابشار ( جمع مکسربشر) کله گنده نوشتی احتمال میدم چشات پشت ویترین باشه. میانگین مطالعه کشور نکنه مال تویه.یه کم پررویی و چند جا لوس میزدی.اما چندش نبودی جذاب بود هموناشم.چون خود خودت می نمودی.بقیه افاضاتتو نخوندم اما خیلی وقت بود جیزی بوکمارک نکرده بودم اما بدجور مجبورم کردی. تا اینجا بسه.این به جهت این بود:کجا؟ وایسا بینم. با شمام.اگه وایسادی سرت برگشت سلام کردی. میگم. سلام نکردی هم نکردی وایسادنت یعنی اهل توجهی.کفایت. فعلا عزت مستدام.
پاسخ:
اینجا خواننده نرمال کم داریم.اون چندتام از نظر پرت و پلا گویی عجیب و غریب و شبیه بهمن. پس بهم حق بده همین اول کار بپرسم آشنایی ُ سرکارم گذاشتی؟ و تو مثل یه جنتلمن راستشو بگی.
حالا چون نمیدونم و انقد خوبم که میخوام جواب کامنتتاتو بدم فرض میگیریم که تو اولین بارته اینجایی و جواب به کامنتات رو هم میخونی :
خیلی جذاب ِ یکی آرشیوتو بخونه حس بامزه ایه.و وقتی یه غریبه نظر میذاره بیش از بقیه ای که اینجا پلاسن ارزش داره و به آدم میچسبه.چون نمیشناسیش و مطمئنی بالاجبار خرخره شو نگرفتن که نظر بذاره./اینو گفتم چون میدونم کسی گذارش به اینجاها نمیخوره و تا آخر ناشناس بمونی خیلی برام جذابتری/ تو دومین مخاطب این شکلی هستی.متاسفانه اون گم و گور شد.در مورد کلیات گفتی قبولشونم دارم حالا بهم راهکار بده:چیکار کنم لوس به نظر نیام؟چرا میگی پررو؟پررو مال واقعیته.مال گفتار و کردار رو در رو ئه.نوشتن مثل مرور افکار توی ذهنه.تخلیه ی آشفتگی و استفراغ ِ آشوبه.من کجا با کی گستاخی کردم؟
برای اینکه با این کامنتت بهم حال دادی منم یه حال اساسی بهت میدم.اینجا چیز به درد بخوری گیرت نمیاد.شاید در ظاهر با بقیه جاها فرق بکنه و فکر کنی یه جای بکر با حرفای تازه پیدا کردی اما بیای وسط کار میبینی اینجام با بقیه فرق نداره.آدمش به همون الاغی ِ آدمای دیگس.نوشته هاش چیپتر از نوشته های اون آدما.چقدرش ادا باشه خوبه؟
۲۴ ژانویه ۱۶ ، ۰۷:۰۰ بابا لنگ دراز
خانم مارپل سلام
فرض نگیر وقتی بت میگم شانسکی این بلاگت سبز شده جلو چشام بگو قبول
من این سوالارو کردم که کنجکاویتو غلغلک بدم هرچند که شما نخورده مستی میخاستم فکر کنی که خیلی چیزای دیگه تو این دنیاس که منو تو توش تاثیری نداشتیم و نمیتونستیم داشته باشیم اما ایا راهش انکاره
اگه به بابا بزرگت میگفتی با یه تیکه فلز 4 اینچی با اون ور دنیا میشه حرف زد میگف نمیشه اما نمیگف امواج الکترو مغناطیسی به مید فینگرم! چون تو اون حوزه متخصص نبود نظر نمیداد. 
شما چرا سلولهای زیبای مغز و احساستو نمیچرخونی سمت یه کانال دیگه ببین همه واسه دیدن چارتا کانال خارجی که 90درصدش که واسه ما قابل دیدنه لاطاعلاته کلی خرج میکنن دیش ریسیور......
ریسیور دلتو طبعتو روحتو احساستو سرپنجه های زیبای انکشتتو که با لاک سیاه گند زدی بعشون(رنگ لاکت لااقل مسی بود کاش!)بکیر سمت باد مخالف بزار باد موهاتو پریشون کنه و افکار پریشونت پریشانتر.داخل پرانتز منفی در منفی مثبت .البته هدف مثبت شدن نیست هدف رسیدن به مهندسی ای است که آن مثبت را طراحی کرده.هر علمی به زبان خودش میگه شماها میکید داراییها مساوی است با بدهیها بعلاوه سرمایه ها.
تو یه سرمایه ای 
اما بدهی هات زده بالا هرچی پستهاتو میخونم میره سمت بدهی هات تو ترازنامت
حسابرسه خیلی مشته چک هم نگرفته ازت تازه بازم بت قرض میده چون با خودت حال کرده
چون تویی که سرمایه ای
اما فکر کنم لنز دوربینت هیچ وقت این گوشه میدون نبوده هیچ وقت خودت جلو دوریین نرفتی فقط مستند بقیه رو درست کردی و لخت نشون همه دادی منظور از لخت بی پرده و صریح
میخام لوله صراحتتو بکیرم سمت خودت بزنم چند تا گوله تو 
چغر بد بدنی اما ماسکت اینه 
یه قمریه سبکبال که لباس بتمن پوشیده خودشو میزنه به درو دیوار
تمام عکسای لختی پستا رو بردار واسه امتحان این یه دستور بود
راستش خواهش بود اما نخاستم هیبت مردونم خدشه دار بشه
خدشه دارم نکن
مید فینگر..... چیز....بوق....خم.....عکسارو بردار
از همین حالا چند کلمه بهتر جایگزین کن واسه امتحان
فعلا بسه
همه حرفاتو میخونم کلمه کلمه هم پست هم کامنت
بانوی مشرقی فیروزه نیشابور نگین انگشترت کو؟؟
.
سرخط

پاسخ:
calm down man...
این پارچ آب رو بگیر نوش کن که حسابی هیجان زده به نظر میای.
این باید و نبایدا چیه داری به خوردم میدی؟بنظر نمیاد انقد کم هوش باشی که هردفعه بهت بگم لنگاتو بیرون از محدوده نذار.
من به کی بدهکارم که خودم خبر ندارم؟بگو حسابمو همین الان جیرینگی باهاش تسویه کنم.
با دقت تر پیش میرفتی میدیدی که من بیش از اینکه از بازی کلمات خوشم بیاد از عکسا لذت میبرم.پس مطمئن باش هیچوخ حذف نمیشن.
از کجا میدونی اون بقیه ای که ازشون میگم تکه ای از خودم نیس؟
۲۵ ژانویه ۱۶ ، ۰۸:۱۴ بابا لنگ دراز
سلام
جالبه همه گیرهایی که به من میدی خودت انجام میدی زنبور بیعسل وحشی
راستی من هیجان زده نیستم 
خودت میگی قضاوت نکن خودت میگی هیجان زده ...باید نبایدش کجا بود؟
نمره عینکت تغییر کرده فکر کنم
دیشب سردی کردی شایدم یا با راننده تاکسی که کرایه اضاف گرفته دعوا کردی ولی اینا همش به من مربوط نیس
یه بار دیگه سر کیف بخون حرفامو 
ولی هول نشو چهارتا غلط بگیری زیرش بنویسی 16 تمام .اامضا کنی کیف کنی 
چندین و چند بار بخون کلماتمو خبلی دوری از حسی که من میخاستم منتقل کنم چبکار کنم کلمات ضعیفن یا من بلد نیستم خوب ارنج کنم بازیکنمو مجبورم خواهش کنم تو یه کم بیشتر تلاش کنی به مفهومی که ارسال کردم برسی چلنج درست کردم که جذاب بشه لوس نباشه
کشف بشه برات راستی الان میدونم که اماده میشی یه گیربدی من از بالا الان نگا نمبکنم هم قد خودتم
تورو با کلمات تنها میزارم
شروع کنید.
.
راستی باد شروع جلسه کنکور افتادم از بلند گو میگفتن اینو

ارسال اثر انگشت

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">