دستِ آخر بود. یه جفت سه میخواستم تا سگ مارس شه.تنش,هیجان,تپش قلب,لرزش دست,تکون دادن پا,خاریدن دماغ,کندن جوشای پیشونی.همه جور اکتی ازش سر زد. خلاف معمول تاسهارو آروم سُر دادم.جفت سه اومد.درِ تخته رو بستم و همینطور که بهش زل زده بودم , دستمو گذاشتم رو پولا و کشیدم سمت خودم.باصدایی زیر و آهسته گفتم ببخشید.. یهو کافه چی از اون طرف پیشخون گفت: این ببخشید یعنی/ in your face mother fucker /