به اندازه گذران این چند صباح از زندگانی انرژی تخیله نشده ای دارم که حتی ورزش هم نتونست جبرانش کنه.بیشتر از اینکه غم انگیز باشه خطرناکه. ممکنه هیچ وقت فرصت تخلیه پیش نیاد. شاید هم اینقدر دیر بشه که هیچ چیز اهمیت نداشته باشه. من به هیجان و شور با دوز بالا احتیاج دارم. پس فارغ از منافع و جبهه گیری یا طرفداری از جناحی خاص فارغ از هرگونه اندیشه ای سیاسی عمیقا دلم میخواد این حملات گسترش پیدا کنه. وارد جنگ بشیم.کشته بدیم.قحطی بیاد.پیرهن تنمونو واسه زخم مجروحا جر بدیم. آواره بشیم.کمپ بزنیم.شاید توو اون بل بشو تونستیم کنار هم بخوابیم و با جک سوارتی اشک بریزیم :
How I survived the massacre I'll never understand
I've fought the fight as strong and hard as any other man