اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

اثـر انگشت

اینجا بیابان برهوتی است که رد پای یک اثر انگشت در آن بر جای مانده است.

عصر ِ جمعه ای از سر ِ بی حوصلگی یه کاوندیش آیس انداختم بالا,رفتم پشت پنجره از اونجا مشغول دید زدن ناژون و آدمهای تووش بودم. یسری پسر بچه ی دوچرخه سوار توو ردیف های منظم پشت هم حرکت میکردند.برعکسش دختر های اسکیت سوار همش توو شکم هم بودند. یه عالمه گنجیشک هم یه نفس بالا سر اینا جیک جیک میکردن.من نمیفهمم این موقع از سال چه موقع گنجشیک و این حرفاس؟ الان مگه نباید توو آسمون پر کلاغ باشه؟ انی وی.. بدترکیب ترین و چاقالو ترین گربه محل / یک دست سیاه با لکه سفید ِ روی گردنش/ نیم ساعتی بود عین مجسمه داشت خیل گنجیشک های روی صندلی رو می پایید و نیم نگاهی هم به زباله های سر کوچه داشت.به نظر کاملا سیر می اومد و صرفا داشت منظره ای رو به شیوه گربه گرانه ای تماشا میکرد.اونور پارک یه گربه ی قهوه ای فوق العاده ملوس دراز کشیده بود.اونقدر محشر و نفس گیر که الانشم نمیتونم حالت اون گربه ی ناکِس رو توضیح بدم.انگار یه مانکن رفته شده گربه.فکر کنم همزمان با دیدن ِ من, برق چشمای گربه مانکنه گربه چندشه رو گرفت. به چشم بر هم زدنی پرید رو هوا.بعد یسری دختر وقت نشناسِ اسکیت سوار جلوی اون صحنه تماشایی اومدند و نفهمیدم چی شد تا دخترا رد شدند و اوضاع به حالت عادی برگشت,دیدم یه گنجیشک کوچولو که تا اونموقع داشت با رفقاش رو صندلی جیک جیک میکرد و احتمالا خرده نونای روی صندلی رو نوک میزد از لای دندونای گربه چندشه جلوی اون گربه مانکنه خونین و نیمه جون پایین گذاشته شد.گربه قهوه ایه به آرومی شروع کرد به لیسیدن و دلبری کردن ِ خون ِ گنجیشکه.حالم بد شد.آیس دراپ رو درسته قورت دادم.حس کردم داره تووی قفسه سینه ام سنگینی میکنه.رفتم آب بخورم که بشوره ببره..

کمی بعد:

وقتی برگشتم.. تووی خیابون, روز روشن, گربه قهوه ایه داشت با شکم سیر, یه دل سیر ترتیب اون گربه سیاه رو میداد..



اثر انگشت های شما  (۴)

۰۶ اکتبر ۱۶ ، ۱۰:۱۸ شِـــ‌یدا ..
یادته یه بار در خصوص جمود فکری هم‌شهریاتون میگفتی که در رابطه با موسیقی فلان و بیسار فک میکنن و حرفای حکیمانه‌ی ابوی که گفته بود باید کاری نکنیم که مردوم پشت سرمون حرف بزنند و اینا. 
بعد از اونطرف هی تهران تهران میکردی و در مدح تهران و کرج میگفتی. بعد من رفته بودم تو کف که این دهاتتون کجاس که اینطوریه. یعد چون گفته بودی کویریه، سمنان و قم تو ذهنم اومده بود. که نزدیک تهرانم باشه.
بعد حالا که این پارک ناژون رو گوگل‌مپ کردم... یهو میبینم که؛ واندرفول... کاشان؟!!!
پاسخ:
یادمه چون هر روز دارم با این افکار دست و پنجه نرم میکنم.
دقیقا کجا من به مدح و ستایش تهران/کرج پرداختم؟من هیچوفت این دوتا شهرو به خاطر بی در و پیکر بودنشون دوست نداشتم ولی خب از امکاناتش که نمیشه گذشت.میشه؟
واقعا لازم نبود هفت خان رو طی کنی.کافی بود ازم بپرسی.
کاشون دیگه کجاش واندرفول داره؟ :))

۰۸ اکتبر ۱۶ ، ۰۰:۱۲ شِـــ‌یدا ..
خب تو شهرای کوچیکتر هنوز سنت حرف اولو میزنه. مردم قازشون فرق میکنه. این پستِ گاز ادیسون‌ توی نجف‌اباد به وقوع پیوست. فردا شبش٬ توی سینما که رفتم دستشویی٬ با دیدن اینکه کسی اعتنایی به زنونه مردونه بودن دستشویی نداره٬ خنده‌م گرفته بود. یاد اون زنیکه افتادم که با دیدنِ من جیغ و داد راه انداخته بود و این تفاوت فرهنگی.
حالا نه که مدح و ستایش... همین که چندبار دیدم اسمشونو بردی.
امکانات؟ نمیدونم والا. من هر قدر فکر میکنم٬ میبینم به هیچکدوم از این امکانات شهری نیاز ندارم. 
واندرفولش واسه اینه که چرا به ذهنم نرسیده بود.
پاسخ:
والا منم تو عمرم دستشویی عمومی مختلط ندیدم :| مگر اینکه فشار دیگه امون نده اونموقع است که جنسیت معنا نداره.
یعنی همه دستشویی عمومی های اصفهان بدون تفکیکه؟
چون شما داری توی یه شهر بزرگ زندگی میکنی.معلومه که کمبود ها و سطح کیفی پایین رو نبینی.
۱۰ اکتبر ۱۶ ، ۰۰:۱۷ شِـــ‌یدا ..
مختلط نبود. اما موقع دخول، واسه اینکه تشخیص بدم کدوم زنونه‌س کدوم مردونه، دچار مشکل شدم. چون تو هر دو راهرو هم زن بود هم مرد. بعدشم همچنان قر و قاطی میومدن. شاید همون موقع دوتا خونواده مختلط رفتن و این فساد رو رقم زدند.

اینطوریام نیست. من تو هپروت خودم سیر میکنم. بازم هر چی زور میزنم، چیزی به ذهنم نمیاد ذر خصوص لزوم امکانات. اصن کدوم امکانات؟
پاسخ:
اگه شهردار بودی ریز به ریز برات مثال میزدم.چیزایی که جدیدا باهش درگیر بودم و یادم میاد:
امکانات تفریحی سرگرمی اینجا صفره.ما یه شهربازی نداریم .بچه هامون هنوز رو سرسره و الاکلنگای آهنی توو زمین خاکی بازی میکنن.
یه آرایشگاه درست حسابی پیدا نمیشه که تر نزنه توو موها و ابروهات.برا همین مجبوریم بریم تهرون
یه خیابون با 5تا مجتمع تجاری کوچیک داریم که کل خریدامون رو میشه تووش انجام داد.تنوعی وجود نداره.
کلاسای آموزشی قوی نداریم.چهارتا فارغ التحصیلی از رشته شون یه آموزشگاه میزنن و همونم میگیره چون نه رقابتی هست نه انتخابی.
.
.
.
اممم..فکر کنم این دلیل هامم دخترونه شد :دی

۱۲ اکتبر ۱۶ ، ۰۰:۳۳ شِـــ‌یدا ..
به عنوان یه شهروند دلسوز و متعهد به رفاه حال هم‌وطنان، حتما این صحبتای شما رو به شهردار مذکور ابلاغ میکنم.
امکانات سرگرمی/تفریحی ینی چی دقیقا؟ گور بابای بچه‌ها. بچه باید بتمرگه سر درس و مشقش گه زیادی هم نخوره. اصلا مگه شما بچه‌ای که از نداشتن شهربازی گله میکنی؟ بچه هم که نداری، پس ایرادت موجه نیس.
مو که خودش دوباره در میاد، ابرو هم اصن اجازه نمیدم بهش کسی دست بزنه. پس در این مورد هم لزومی نمیبینم.
خو بله این یه اشکاله که واسه خریدها تنوع کمتری وجود داره. مورد اخر رو هم با اینکه نفهمیدم چی گفتی، ولی ردش میکنم. 
ینی مشکل فقط همین تنوع جنسه؟ خب اینکه کاری نداره، یه سر میرید تهران و خریدایی که میخواین رو انجام میدین( حالا که اومدید تهران یه باره آرایشگاهم میتونید برید. آخر کارم میتونید بچه‌هاتون رو ببرید پارک ساعی)
خارج از شوخی من با یه دوستام خیلی جدی دنبال اینیم که در سال‌های آینده بریم تو یه ده و قریه‌ی کوچیک زندگی کنیم. و اینکه گفتم استفاده‌ای از امکانات نمیکنم، به خاطر همین فاز فراری بودنمون از شهر و شلوغیشه
پاسخ:
به نوعی میتونم بگم بچه دارم..پس لطفا لحاظ کن.
خب این دلایل واسه من مهمه.
اتفقا منم به ایده فکر کردم. احساسم میگه من آدمش نیستم.نمیتونم یسری چیزای شهری و مدرن امروزی رو نادیده بگیرم.زندگی توو طبیعت قشنگه اما از دور.

ارسال اثر انگشت

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">